جدول جو
جدول جو

معنی سبعین - جستجوی لغت در جدول جو

سبعین
هفتاد، برای مثال ظهر و بطن است و بطن بطن یقین / همچنین تا به سبع یا سبعین (جامی۱ - ۱۴۵)
تصویری از سبعین
تصویر سبعین
فرهنگ فارسی عمید
سبعین
(سَ)
قریه ای است در باب حلب. (معجم البلدان). دهی است بحلب که سیف الدوله به متنبی عطا کرد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
سبعین
(سَ)
هفتاد. (آنندراج) (غیاث)
لغت نامه دهخدا
سبعین
(سَ عَ)
مثنای سبع است. (از منتهی الارب) :
و کیف اخاف الناس و اﷲ قابض
علی الناس و السبعین فی راحه اﷲ.
فرزدق (از منتهی الارب).
، هفت آسمان. هفت زمین. (از منتهی الارب). رجوع به سبع شود
لغت نامه دهخدا
سبعین
هفتاد هفتاد سبعون
تصویری از سبعین
تصویر سبعین
فرهنگ لغت هوشیار
سبعین
((سَ))
عدد هفتاد
تصویری از سبعین
تصویر سبعین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبعی
تصویر سبعی
شیعه اسماعیلیه، از فرقه های شیعه که اسماعیل فرزند امام جعفر صادق را آخرین و هفتمین امام می دانند
اسماعیلیه، شیعه سبعیّه، شیعه باطنیّه، شیعه هفت امامی، سبعیّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبعیه
تصویر سبعیه
شیعه اسماعیلیه، از فرقه های شیعه که اسماعیل فرزند امام جعفر صادق را آخرین و هفتمین امام می دانند
اسماعیلیه، شیعه سبعیّه، شیعه باطنیّه، شیعه هفت امامی، سبعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبعیت
تصویر سبعیت
درندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبعی
تصویر سبعی
حیوانی، مربوط به حیوان مانند حیوان، حیوان بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبعون
تصویر سبعون
هفتاد، هفت ده تا، عدد «۷۰»
فرهنگ فارسی عمید
(تَ تُسْ سَ)
تورات الثمانین. هفتادکرد. ترجمه ای است از تورات که 72 تن از علمای یهود آن را به امر بطلمیوس فیلادلف پادشاه مصر از عبری به یونانی برگردانده و آن را ورسیون آلکساندرین نیز نامند، بنام محلی که این کار بدانجا انجام شد، یعنی جزیره ای به اسکندریه، موسوم به فارس. رجوع به عیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 1 ص 72 شود. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا).... این ترجمه که قدیمی ترین و مشهورترین ترجمه های تورات است در سالهای 282 و 283 قبل از میلاد بوسیلۀ 72 تن ازیهودیان مصر و به امر بطلمیوس فیلادلف انجام گرفته است. (از لاروس). رجوع به تورات الثمانین و تورات شود
لغت نامه دهخدا
سلیم قبعین، از نویسندگان عصری و دارندۀ مجلهالاخاء قاهره است. او راست: 1- انجیل تولستوی و دیانته. این کتاب را از روسی به عربی برگردانده و در چاپ خانه الاخویهالمصریه به سال 1904 میلادی در 196 صفحه به چاپ رسانده است. 2- تاریخ الحرب العثمانیه الایطالیه. این کتاب به سال (1330=1912 میلادی) در مصر چاپ شده است. 3- حقوق المراءه فی الاسلام. این کتاب را احمدبک اجایف نویسندۀ روسی نوشته است مترجم این کتاب در مقدمۀ آن گوید: من از این رو رنج ترجمه این کتاب را به خودهموار کردم و هزینۀ چاپ آن را دادم که برادران مسلمان من در مشرق زمین بر آن آگاه گردند و بدانند که مسلمانان روسیه مانند مسلمانان مصر از وضع اسف انگیز و ناپسند زن شرقی و محدودیتهای او در اجتماع گله دارند. این کتاب به سال 1905 در 164 صفحه، در چاپ خانه جمهور چاپ شده است. 4- حکم النبی. متن این کتاب از تولستوی است و ترجمه در مصر چاپ شده است. 5- الدستور والاحرار. این کتاب به سال 1908 میلادی در 64 صفحه، در مصر به چاپ رسیده است. 6- سیاحه فی الروسیا. این کتابی است کوچک و در مصر چاپ شده است. 7- مذهب تولستوی. ترجمه این در مصر چاپ شده است. 8- مملکه جهنم و این داستانی است خیالی از تولستوی فیلسوف روسی. مترجم بر این داستان گفتاری درباره عقاید مذهبی تولستوی افزوده و آن را از مجلۀ روسی نقل نموده است. 9- نخب الادب از مبتکرات ماکسیم گورکی و این نیز از روسی به عربی نقل شده و به سال 1907 در مصر به طبع رسیده است. 10- مصرع القیصر و اهل بیته. این کتاب از روسی به عربی ترجمه شده و به سال 1922 میلادی در چاپ خانه عمران مصر در 120 صفحه به چاپ رسیده است. سلیم قبعین را تألیفاتی است که در جامعالتصانیف الحدثیه از آنها یادشده است. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1493 و 7394)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
سکبینج. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
بکر بن ابی بکر محمد بن ابی سهل نیشابوری. محدث است، او از ابی بکر حیری و ابی سعید حیری روایت کند. (لباب الانساب). محدثان با جمع آوری احادیث صحیح و نقد اسناد روایات، مهم ترین منابع دینی مسلمانان را تدوین کردند. این افراد با مطالعه و بررسی دقیق تاریخ نگاری های حدیثی، به طور دقیق احادیث را از هم تفکیک کرده و از آن ها برای تبیین اصول دینی و فقهی استفاده کردند. وجود محدثان در تاریخ اسلام سبب شد تا سنت پیامبر به صورت صحیح و قابل اطمینان به مسلمانان منتقل شود.
حسن بن علی بن وهب بن ابی نصر مکنی به ابوعلی. در لباب الانساب آمده: از مردم دمشق و ثقه است. وی از محمد بن عبدالرحمن بن خطان روایت کند و از او ابن ماکولا روایت دارد
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ)
جایگاهی است در دیار بکر. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ)
درندگی. (غیاث) (آنندراج). وحشی و موذی. (ناظم الاطباء) : و از عادت بهیمی و طبیعت سبعی امتناع نمود. (سندبادنامه ص 114)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نسبت بطایفه ای است که آنان را سبعیه نامند. صاحب لباب الانساب آرد: اینان گویند اشیاء علوی و سفلی همه هفت اند: آسمانها هفت است و زمین هفت و ستارگان و اقالیم، دریاها، جزیره ها، رنگها، طعامها هفت است و هفته هفت روز است و اعضاء ظاهری و باطنی هر یک هفت است. لا اله الا اﷲ، محمد رسول اﷲ، هفت کلمه است و بسم اﷲ هفت حرف است و تکبیرهای عید هفت است، و اولیاء هفت تنند: شیث، سام، اسماعیل، یوشع، شمعون، علی، و قائم، و امامان که خلیفه اند هفت تنند: علی، حسن، حسین، زین العابدین، محمدباقر، جعفرصادق، موسی بن جعفر و از این گونه چیزها گویند که نیازی بذکر آن نیست. (لباب الانساب). مصحح ترجمه الملل و نحل ذکر کرده است نام دیگر اسماعیلیه است و ایشان را از آنرو به این نام خوانده اند که در باب شمارۀ ائمه بدور هفت سخن گذار شده بود و امام هفتم را آخر ادوار می پنداشتند و مقصود از آخر ادوار قیامت و روز حساب بود. رجوع به اسماعیلیه، باطنیان، باطنیه، فدائیان، ملاحده و جانشین هفت امامان شود: و این مرد (ابونصر) باکالیجار را گمراه کرد و در مذهب سبعی آورد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 119). و بعهد باکالیجار مذهب سبعیان ظاهر شده بود چنانکه همه دیلمان سبعمذهب بودند. (ایضاً ص 119). رجوع به سبعیه شود
منسوب به سبع. رجوع به سبع شود
لغت نامه دهخدا
(اِ لُسْ سَ)
کتابی است ازآن پیروان مانی که به بلامس (یا تلامس احتمالاً محرف تلامیذ) نسبت داده شده. در آثارالباقیۀ بیرونی و خطط مقریزی نام این کتاب آمده. (از مانی و دین او ص 201 و 304). و رجوع به همان کتاب و انجیل مانی شود، خاص کردن از مال چیزی جهت کسی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چیزی از مال جهت کسی مخصوص گردانیدن. (از اقرب الموارد)، لاغر گردانیدن اندوه، یقال: انحله الهم، ای هزله. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نزار کردن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
ابومحمد عبدالحق بن ابراهیم اشبیلی. مولد او مرسیه به سال 614 ه. ق. و وفات به مکه در سنۀ 668. ابن سبعین حکیم و صاحب طریقتی خاص در تصوف بوده است آنگاه که در سبته میزیست فردریک دویم از علمای آنجا سوءالاتی کرد و ابن سبعین جواب آن سوءالها بنوشت، و شهرت او نزد مسیحیان بیشتر از طریق اجوبۀ مذکوره است
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ عِنْ وَ سَ)
هزارپا. گوش خزک. گوش خارک. پرپایه. سدپایه. ابواربع واربعین. سقولوفندریون
لغت نامه دهخدا
(سِ طَ)
مراد امام حسن و امام حسین رضوان الله علیهما است. (آنندراج) (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
هفتاد. (منتهی الارب). با معدود مذکر و مؤنث مساوی رفع آن به واو و نصب وجر آن به یاست. (از اقرب الموارد) : ثم فی سلسله ذرعها سبعون ذراعاً فاسلکوه. (قرآن 32/69)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
عبدالله بن سبعون. محدث است. (منتهی الارب). از ابی نصر عبیدالله بن سعید وائلی السجزی بمکه و ابی الحسن بن صخرنقل حدیث کرده و از او ابوالقاسم اسماعیل بن عبدالسلام حدیث روایت کرده. وی در بغداد سکونت داشته و بسال 429 هجری قمری در بغداد وفات یافت. (از تاج العروس). واژه محدث در علم حدیث به کسی اطلاق می شود که توانایی بررسی و نقد حدیث را داراست. این افراد با استفاده از دانش وسیع در زمینه راویان، طبقات مختلف آنان، و شواهد مختلف، صحت یا سقم یک روایت را تعیین می کنند. محدثان با برقراری استانداردهای دقیق علمی، به مسلمانان کمک کردند تا از احادیث صحیح بهره برداری کنند و از اشتباهات جلوگیری نمایند.
محمد بن سبعون مقری مکی است. (منتهی الارب) (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(قَ / قِ وَ وَ دَ)
درندگی، و درنده شدن. (آنندراج) (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(سَ عی یَ)
نام دیگر اسماعیلیه، و ایشان را به این جهت سبعیه می گفتند که در باب شمار ائمه بدور هفت هفت قائل بوده اند و امام هفتم را آخر ادوار می دانستند و مقصود ایشان از آخر ادوار قیامت بوده. بعلاوه تدبیر عالم سفلی را با کواکب سبعه می شمردند. (تلبیس ابلیس، ص 109). و نیز رجوع به سبعی و اسماعیلیه و باطنیه و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود
لغت نامه دهخدا
(سَ عی یَ)
نام آبی است متعلق به بنی نمیر. (معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبعی
تصویر سبعی
درند گی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبعیت
تصویر سبعیت
درندگی و درنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
سبعیت در فارسی درند گی، درنده خویی هفتیان هفتگرایان نام دیگر اسمعیلیه که شماره هفت را اشویی می دانستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبطین
تصویر سبطین
نوگان برنامی که حسین علیه السلام و حسن علیه السلام نهاده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبعون
تصویر سبعون
هفتاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبعون
تصویر سبعون
((سَ))
عدد هفتاد
فرهنگ فارسی معین
توحش، ددخویی، درندگی، درنده خویی، وحشیگری
فرهنگ واژه مترادف متضاد