جدول جو
جدول جو

معنی سبعوس - جستجوی لغت در جدول جو

سبعوس
(سَ)
از دیه های طبرش. (تاریخ قم ص 139)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبعون
تصویر سبعون
هفتاد، هفت ده تا، عدد «۷۰»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبوس
تصویر سبوس
پوست گندم یا جو، پوست آرد نشدۀ دانۀ گندم یا جو که از الک کردن آرد به دست می آید
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
هفتاد. (منتهی الارب). با معدود مذکر و مؤنث مساوی رفع آن به واو و نصب وجر آن به یاست. (از اقرب الموارد) : ثم فی سلسله ذرعها سبعون ذراعاً فاسلکوه. (قرآن 32/69)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
عبدالله بن سبعون. محدث است. (منتهی الارب). از ابی نصر عبیدالله بن سعید وائلی السجزی بمکه و ابی الحسن بن صخرنقل حدیث کرده و از او ابوالقاسم اسماعیل بن عبدالسلام حدیث روایت کرده. وی در بغداد سکونت داشته و بسال 429 هجری قمری در بغداد وفات یافت. (از تاج العروس). واژه محدث در علم حدیث به کسی اطلاق می شود که توانایی بررسی و نقد حدیث را داراست. این افراد با استفاده از دانش وسیع در زمینه راویان، طبقات مختلف آنان، و شواهد مختلف، صحت یا سقم یک روایت را تعیین می کنند. محدثان با برقراری استانداردهای دقیق علمی، به مسلمانان کمک کردند تا از احادیث صحیح بهره برداری کنند و از اشتباهات جلوگیری نمایند.
محمد بن سبعون مقری مکی است. (منتهی الارب) (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
ماده شتر لاغر که شیر آن خشک شده باشد از گذشتن هفت ماه بر نتاجش. ج، بعائس، بعاس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سُ)
طبری ’سوس’. (نصاب طبری 451) (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نخالۀ هر چیز را گویند عموماً و نخاله و پوست گندم و جو آردکرده را خصوصاً. (برهان). پوست گندم یعنی آنچه که در غربال بعد از بیختن باقی ماند. (آنندراج) (غیاث). پوست غله که هنگام بیختن بدرآید، و سبوسه نیز در این لغت است، بتازیش نخاله خوانند. (شرفنامه). حثاله. (صراح اللغه). کپک. (مؤلف) :
دین را طلب نکردی ودنیا ز دست رفت
همچون سبوس تر نه خمیری و نه فطیر.
ناصرخسرو.
و سبوس جو در دیگ کنند و نیک بجوشانند و پای را درمیان آب جو نهند و بصلاح بازآید و سبوس گندم همین معنی کند. (نوروزنامه). خضر گفت هیچ سبوس داری طلب کردکمی یافت. (قصص الانبیاء).
ساخته (قرآن را) دست موزۀ سالوس
بهر یک من جو و دو کاسه سبوس.
سنایی.
مانند گندم ارچه ز غم سینه چاک زد
از آسیای چرخ نیابد همی سبوس.
محمد بن همام شهاب الدین
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبعون
تصویر سبعون
هفتاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبوس
تصویر سبوس
پوست جو و گندم آرد کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبعون
تصویر سبعون
((سَ))
عدد هفتاد
فرهنگ فارسی معین
سبوس در خواب، دلیل است بر نیازمندی. اگر بیند که مردمان سبوس یا نان سبوس میخوردند، دلیل که اندر آنجا قحط و تنگی باشد و مردمان را کسب و معیشت نباشد. اگر بیند که سبوس از خانه خود بیرون انداخت یا به کسی داد، دلیل کند که اندر آن دیار قحط و تنگی باشد. محمد بن سیرین
دیدن سبوس در خواب بر سه وجه بود. اول: نیازمندی. دوم: قحط و تنگی. سوم: سختی معیشت.
فرهنگ جامع تعبیر خواب