جدول جو
جدول جو

معنی سبطری - جستجوی لغت در جدول جو

سبطری
(سِ طَ)
رفتاری است به تبختر. (منتهی الارب). رفتاری که در آن تبختر باشد. (از اقرب الموارد). انبساطدر راه رفتن. راه رفتن به تبختر. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
سبطری
خرامش با ناز راه رفتن
تصویری از سبطری
تصویر سبطری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبطی
تصویر سبطی
امت موسی، یهودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بطری
تصویر بطری
شیشۀ استوانه شکل و دهان تنگ برای نوشابه یا مایع دیگر، بطر
فرهنگ فارسی عمید
(زِ بَ ری ی)
نسبت است به زبطره شهر مرزی ترکیه ’روم قدیم’:
لبیت صوتا زبطریا هرقت له
کاس الکری و رضاب الخرد العرب.
ابوتمام (از یاقوت).
رجوع به معجم البلدان و ’زبطره’ شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
منسوب به سبط. رجوع به سبط شود، یهودی. مقابل قبطی. یکی از اسباط بنی اسرائیل:
گر بمصر اندر بدی او نامدی
وهم از سبطی کجا زایل شدی.
مولوی.
گر نبودی نیل را آن نور دید
از چه قبطی را ز سبطی میگزید.
مولوی.
می شنیدم که درآمد قبطئی
از عطش اندر وثاق سبطئی.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(سِ طَ)
مرد رسا. تیزخاطر، چالاک، یازیده. (منتهی الارب). شیر یازیده وقت برجستن. یقال: اسد سبطر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). ج، سبطرات، دراز از هر چیزی. (منتهی الارب) ، موی فروهشتۀ دراز را گویند: شعر سبطر. (از اقرب الموارد). موی فروهشتۀ دراز ممتد از مردان. (از متن اللغه) ، شتر دراز بر روی زمین. سریع. ج، سبطرات. (از متن اللغه). جمال سبطرات، ای طوال، و تاؤه لیست للتأنیث و انما هی کقولهم حماسات و رجالات فی جمع المذکر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سِ طَ)
کلفتی و گندگی و غلظت و انجماد و کثافت. (ناظم الاطباء) : و خون طبیعی اندر سطبری و تنگی معتدل باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
چو بازوی بختم قوی حال بود
سطبری پیلم نمد مینمود.
سعدی.
اکثر بلندی درخت عود مقدار ده دوازده گز و سطبری چندانکه مردی بغل گیرد. (فلاحت نامه).
مؤمنی اندیشۀ گبری مکن
در تنکی کوش و سطبری مکن.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سُ قُ را)
جزیره ای است به دریای هند بر چپ کسی که از بلاد زنگ آیدو عامه آن را سقوطره گویند. صبر و دم الاخوین از آنجاآید. (منتهی الارب) (آنندراج). جزیره بزرگی است در آن چندین شهر و قریه است... کسی که به بلاد زنگ رود ازآنجا بگذرد... بیشتر اهالی این مکان عرب نصرانی است از آنجا صبر و دم الاخوین آرند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(سِ طِ ری ی)
نقاد دانا. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
قریه ای است از قراء بخارا. بدان سبیری نیز گفته میشود. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
ساق خوشۀ گندم و جو. و به این معنی با بای فارسی نیزآمده است و بعربی جل خوانند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سِ طَ رَ)
زن تنومند جسیم. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَ بَ طَ)
بسیار طویل. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نام پادشاهی است که در کش و نسف بود و در سلا 103 که عمرو الحرشی جنگی با مردم سغد کرد کشته شد. رجوع به رودکی سعید نفیسی ص 274 و ابن اثیر ج 5 ص 43، 44 شود
لغت نامه دهخدا
(سَری ی)
نسبت است به سبیری از قراء بخارا
لغت نامه دهخدا
(سُ کَ)
نام یکی از غلامانی است که یعقوب لیث صفار با خود از سیستان بیاورد، و عمرو لیث او را ببغداد فرستاد با هدیه های نیکو به نزدیک موفق و احمد بن ابی الاصبع با او یکجا برفت و در سال 275 هجری قمری ببغداد رسید. و در زمان امارت ابوالحسن طاهر بن محمد و لیث بن علی حکومت فارس را یافت ولی در زمان طاهر از او تبعیت نکرد و بر او مستولی شد. در این موقع علی بن لیث بسیستان مخفی بود و سبکری سر با او یکی داشت و پس از آن حکومت رخد را یافت. تا بالاخره حکومت او بکرمان و فارس قرار گرفت، تا این که روز شنبه چهار روز باقی از ذی العقدۀ سنۀ 299 او را ببغداد فرستاد. رجوع به فهرست تاریخ سیستان و رجوع به رودکی سعید نفیسی ص 382 و 395 شود
لغت نامه دهخدا
(سُ رُ)
در خراسان امروزی بمعنی سیه سینه یعنی باقری قراست
لغت نامه دهخدا
(سَ / سُ)
انتساب اجدادی است. (از انساب سمعانی). نسبت اجدادی است. (لباب الانساب ج 1 ص 529)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
بتری. از لغات انگلیسی است که از طریق خلیج فارس وارد فارسی شده و اصل آن در انگلیسی باتل است. (از حاشیۀ برهان چ معین). مأخوذ از انگلیسی آوندی شیشه ای استوانه ای شکل. (ناظم الاطباء). مأخوذ از انگلیسی ظرف شیشۀ دراز. (فرهنگ نظام). این ظرف برای نگهداری نوشابه ها و دیگر مایعات بکار رود. (دزی ج 1 ص 94) ، ساحران. (منتهی الارب) (آنندراج). مردم ساحر و جادوگر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبطر
تصویر سبطر
رسا، تیز هوش، چالاک، یازیده دراز، فرو هشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطری
تصویر بطری
شیشه ای دهانه تنگ واستوانه ای شکل برای نوشابه وغیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقطری
تصویر سقطری
دانا نکته سنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباری
تصویر سباری
ساق جوشه گندم یا جو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطری
تصویر بطری
((بُ))
ظرف استوانه ای شکل که دهانه آن باریک است و در آن مایعات ریزند
فرهنگ فارسی معین
ظرف شیشه ای، بطر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
یهودی، قبطی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بطری: کاری از روی بی فکری نوشیدن از یک بطری: از شما خواسته خواهد شد که شهادت بدهید 1ـ اگر خواب ببینید مایعی شفاف داخل بطری است، دلالت بر آن دارد که شما در تمام مسائل عاطفی، پیروز خواهید شد. 2ـ اگر در خواب بطریی تهی ببینید، نشانه آن است که به دامی خواهید افتاد ولی با تدابیر درست از گرفتاری رها خواهید شد. لوک اویتنهاو
فرهنگ جامع تعبیر خواب