جدول جو
جدول جو

معنی سبسطیه - جستجوی لغت در جدول جو

سبسطیه
(سَ بَ یَ)
شهری است از اعمال نابلس و در آن شهر قبر زکریا و یحیی (ع) است. (منتهی الارب). و یاقوت بنقل از احمد بن طیب سرخسی در رساله ای که در آن به وصف میر معتضد جهت جنگ با خمارویه پرداخته است آرد: شهری است نزدیک سمیساط که از اعمال آن بر جانب اعلای بشمار می رود و دارای حصاری است... آنگاه آرد: و من گویم که سبسطیه شهری است از نواحی فلسطین که میان آن و بیت المقدس دوروزه راه است و قبر زکریا ویحیی بن زکریا (ع) و گروهی از پیامبران و صدیقان در آن است و از اعمال نابلس باشد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

شعری که شاعر در مدت زندانی بودن در شکایت از حال و بیان رنج های خود می سراید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفسطه
تصویر سفسطه
استدلال و قیاس باطل و مغالطه برای دگرگون نشان دادن حقایق، انکار حسیات و بدیهیات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باطیه
تصویر باطیه
از صورت های فلکی نیمکرۀ جنوبی، پیاله، ظرف شیشه ای بزرگی که در آن شراب می ریختند، کاسه، بادیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبائیه
تصویر سبائیه
فرقه ای از غلاه شیعه، پیروان عبدالله بن سبا که امیرالمومنین علی را خدا می خوانده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بسیطه
تصویر بسیطه
سطح زمین، هرچه هموار و گسترده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قبطیه
تصویر قبطیه
قبطی، نوعی پارچۀ کتانی سفید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفسطی
تصویر سفسطی
آنکه سفسطه می کند، سوفسطایی
فرهنگ فارسی عمید
(سُ مَ طی یَ)
سمطیه. شمیطیه. اصحاب یحیی بن ابی السمیط معتقد به امامت محمد پسر دیگر امام جعفر صادق (ع) بجای امام موسی کاظم (ع) و معتقد به امامت پسران محمد. (خاندان نوبختی ص 257). و رجوع به مقالات اشعری ص 27، الفرق ص 65 و الخطط مقریزی ج 4 ص 173. اصحاب یحیی بن (ابی) سمیط زعم ایشان آن است که امام فاخر و بحر زاخر آن بحق و صواب ناطق ابی عبداﷲ جعفر صادق رضی اﷲ عنه فرمود که امام شما و پیشوای ارباب هدی نام او موافق نام کریم حضرت رسالت پناه علیه صلوات اﷲ تواند بود و امام طاهر ابی جعفر محمد باقر رضی اﷲ عنه به امام فاخر و بحر زاخر فرمود که اگر ترا پسری شود بنام او، او را مسمی دار و او را امام شمار هر آینه امام بعد از صادق فرع آن اصل کریم باشد محمد. (ترجمه الملل و النحل شهرستانی چ نائینی ص 181)
لغت نامه دهخدا
(سَ یَ / یِ)
سایۀ سر:
فوق فلک و عرش بود پایۀ دیگر
این سایه کشد رخت به سرسایۀدیگر.
محسن تأثیر (از آنندراج).
چو خامه سرخط آزادگی کسی دارد
که پاشکسته سرسایۀ نهال خوداست.
محسن تأثیر (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ابن شابورالملک. سبزوار را بنا کرده است و شاپور آن بود که نیشابور بناکرد. و سبزوار در اصل ساسویه آباد بود. و گفته اند پسر این ساسویه یزدخسرو بود که خسروشیرجوین و خسروآباد بیهق و خسروجرد بناکرده است. و در نیشابور حاکم نیشابور در قدیم الایام از فرزندان ایشان بوده است، و هوالحاکم ابوالحسین بن محمد بن محمد بن الحسن بن علی بن السری بن یزدخسروبن ساسویه بن شابورالملک، و له عقب بنیسابور، توفی الحاکم ابوالحسین بنیسابور فی رمضان سنه سبعین و ثلثمائه و هوابن تسعین سنه. (تاریخ بیهق چ احمد بهمنیار ص 43)
لغت نامه دهخدا
(سَ ئی یَ)
صنفی از فرقۀ غالیۀ عبدالله بن سبا. (مفاتیح). پیروان عبدالله بن سبا هستند که درباره علی (ع) گزافه گویی کرد و گفت او پیغمبر بود و سپس گزافه بیشتر گفت و چنان پنداشت که او خدا است عده ای را بدین سخن بخواند. چونکه علی (ع) کشته شد ابن سبا گفت او کشته نشده و وی مانند عیسی بن مریم به آسمانها رفته است، و گروهی از سبائیه پنداشته اند که علی در ابرها جا دارد، تندر بانگ او و برق تازیانۀ اوست. و دسته ای سبائیه پندارند که مهدی آینده جز علی کسی نیست. شیعی گوید که عبدالله بن سودا در این گفتار با سبائیه یاری می کرد و او از نژاد یهود و از مردم حیره بود و چنان وانمود کرد که مسلمان است و بدینوسیله میخواست نزد کوفیان پیشوایی یابد و گفت در تورات خوانده که هر پیغمبری را جانشینی است و علی جانشین محمد و بهترین جانشینان او است چنان که محمد بهترین پیغمبران بود. شیعیان چون این سخنان رابشنیدند علی را گفتند که او از دوستداران تواند علی او را بنواخت و او را در پلۀ منبر خود نشانید. ولی چون گزافه گوئیهای او را بشنید قصد کشتن او کرد. ابن عباس وی را از آن کار بازداشت. چون علی از کشتن این سودا و این سبا باز ایستاد آن دو را نفی بلد کرد ولی مردم نادان پس از کشته شدن علی به آن دو فریفته گشتند. محققان اهل سنت گویند که ابوسودا از دوست داران دین یهود بود و میخواست اسلام را بتأویلات خود تباه سازد. ابی سودا طرفداران خود را گفت بخدای قسم از برای علی دو چشمه در مسجد کوفه پدیدار شود که از یکی انگبین و از دیگری روغن بجوشد و پیروان و شیعۀ وی از آن دو بنوشند. (تاریخ مذاهب اسلام) (ترجمه الفرق بین الفرق به قلم مشکور صص 240- 241) و رجوع به الملل والنحل شهرستانی صص 188- 189 و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و روضات الجنات ص 555 و رجوع به سبا شود
لغت نامه دهخدا
قریۀ کوچکی است در فلسطین بقرب نابلس. و در زمان قدیم شهر بزرگی بود و سامریه یاشمرون نام داشت. این شهر بسال 925 قبل از میلاد بنا گردیده و مدتی پایتخت قوم اسرائیل بود. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(سُ طَ لَ)
از اعمال بصره است. (الوزراء و الکتّاب ص 87)
لغت نامه دهخدا
(سُ بَ طِ لَ)
شهری است از افریقیه و گمان کرده اند که سبیطله همان جیرجیر است. بین این شهر و بین قیروان هفتاد میل است. (ذیل تاریخ سیستان ص 87 از معجم البلدان) : جیرجیر با دویست هزار سوار بیرون آمد بجایی که سبیطله گویند تا هفتاد میل از قیروان. (تاریخ سیستان ص 78)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نبطیه
تصویر نبطیه
مونث نبطی
فرهنگ لغت هوشیار
مونث قبطی وابسته به قبط مونث قبطی. یا ثیاب قبطیه. کتان سپید منسوب به قبط. توضیح ضم آن بر خلاف قیاس است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبطیه
تصویر ضبطیه
ژاندارم امنیه (قاجاریه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباهیه
تصویر سباهیه
خودپسند خود خواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباعیه
تصویر سباعیه
مونث سباعی هفت پاره هفت بند مونث سباعی جمع سباعیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفسطه
تصویر سفسطه
سخن روی اندود، دگرگون نشان دادن حقایق، انکار حسیات و بدیهیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفسطی
تصویر سفسطی
آنکه سفسطه کند
فرهنگ لغت هوشیار
بازه یاب گونه ای گوشه یاب که در اختر شماری برای اندازه گیری بازه ستارگان از هم به کار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
موسیچه ماده موسیچه و قمری چو مقر یانند از سر و بنان هر یکی نپی خوان (خسروی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبسیه
تصویر حبسیه
قصیده ای که شاعر در زندان و مربوط بحبس خود ساخته باشد،جمع حبسیات
فرهنگ لغت هوشیار
نفرین گویان پیروان عبدالله سباکه بیش از همگان سه خلیفه را نفرین می کردند و علی علیه السلام را خدا می دانستند
فرهنگ لغت هوشیار
سبعیت در فارسی درند گی، درنده خویی هفتیان هفتگرایان نام دیگر اسمعیلیه که شماره هفت را اشویی می دانستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبوطه
تصویر سبوطه
فرو هشتگی موی، تپ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبطین
تصویر سبطین
نوگان برنامی که حسین علیه السلام و حسن علیه السلام نهاده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باطیه
تصویر باطیه
پیاله، بادیه
فرهنگ لغت هوشیار
چیستی یله چیستی نیامیخته ناب، فراخنای، زمین، زمین هموار مونث بسیط، خالص بی آمیغ، زمین ارض، زمین فراخ و هموار، فراخ زبان. یا اجرام بسیطه. افلاک سماویات. یا اجسام بسیطه. اجسامی که مرکب از اجسام مختلف الطبایع نباشد، یا اعضا بسیطه. مراد قلب و دماغ و کبد است. یا جواهر بسیطه. مراد جز لایتجزی و اتم های ذیمقراطیس است. یا حرکت بسیطه. حرکت مستدیر حرکت دایره یی. یا صور مجرده بسیطه. صور حاصله از اشیا نزد عقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباطه
تصویر سباطه
فرو هشتگی در موی، تپ زدگی، خاکروبه، آخالدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبسیه
تصویر حبسیه
((حَ یِّ))
شعری که شاعر در مدت زندانی بودن در وصف حال خود گفته باشد، جمع حبسیات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفسطی
تصویر سفسطی
((سَ فْ سَ))
سو فسطایی، منسوب به سفسطه، آن که سفسطه کند (پیرو مکتب سوفسطایی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفسطه
تصویر سفسطه
((سَ سَ طِ))
مغالطه کردن برای وارونه نشان دادن حقایق
فرهنگ فارسی معین