جدول جو
جدول جو

معنی سبزی - جستجوی لغت در جدول جو

سبزی
سبز بودن خضرت، طراوت شادابی (گیاهان و غیره)، گیاهی که خام یا پخته آن را خورند مانند نعناع ترخون ریحان و جز آنها جمع سبزیها سبزیجات (غلط)، صراحی شراب
فرهنگ لغت هوشیار
سبزی
گیاهی که خام یا پختۀ آن خورده شود مانند تره، جعفری، گشنیز، اسفناج، نعناع، ترخون، ریحان، سبزی خوردن، سبزی خوردنی، گیاه و سبزه، برای مثال برین گونه تا هفت سال از جهان / ندیدند سبزی کهان و مهان (فردوسی - ۷/۱۷)، به سبزی کجا تازه گردد دلم / که سبزی بخواهد دمید از گلم (سعدی۱ - ۱۸۴)، حالت و چگونگی هر چیز سبز، سبز بودن، رنگ سبز داشتن
تصویری از سبزی
تصویر سبزی
فرهنگ فارسی عمید
سبزی
صراحی
تصویری از سبزی
تصویر سبزی
فرهنگ فارسی معین
سبزی
((سَ))
سبز بودن، طراوات، شادابی، گیاهی که خام یا پخته آن را می خورند، مانند، نعناع، ترخون، ریحان و جزو آن ها، خوردن هر یک از سبزی هایی که به صورت خام خورده می شود
سبزی پاک کن: کنایه از متملق، چاپلوس
تصویری از سبزی
تصویر سبزی
فرهنگ فارسی معین
سبزی
Vegetable
تصویری از سبزی
تصویر سبزی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سبزی
овощной
دیکشنری فارسی به روسی
سبزی
pflanzlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
سبزی
овочевий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سبزی
warzywny
دیکشنری فارسی به لهستانی
سبزی
蔬菜的
دیکشنری فارسی به چینی
سبزی
vegetal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سبزی
vegetale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سبزی
vegetal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سبزی
végétal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سبزی
groente
دیکشنری فارسی به هلندی
سبزی
शाकाहारी
دیکشنری فارسی به هندی
سبزی
sayuran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سبزی
خضراويٌ
دیکشنری فارسی به عربی
سبزی
채소의
دیکشنری فارسی به کره ای
سبزی
ירק
دیکشنری فارسی به عبری
سبزی
野菜の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سبزی
sebze
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
سبزی
mboga
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سبزی
ผัก
دیکشنری فارسی به تایلندی
سبزی
শাকসবজি
دیکشنری فارسی به بنگالی
سبزی
سبزی
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبزینه
تصویر سبزینه
(دخترانه)
سبزرنگ، گندمگون
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سبزیجات
تصویر سبزیجات
سبزی ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سبزیانه
تصویر سبزیانه
سالاد
فرهنگ واژه فارسی سره
منسوب به سبز سبز رنگ سبز گون، ماده سبز رنگی که در حفره های خاصی در داخل سیتوپلاسم سلولهای گیاهان موجود است و موجب سبزی اندام های سبز گیاهان میشود دانه های سبزینه موادی هستند 5 تایی یعنی از 5 عنصر ترکیب شده اند و فرمول آنها شباهت زیادی به فرمول هموگلوبین خون دارد با این تفاوت که به جای آهن در ترکیب دانه های سبزینه منیزیم وجود دارد که در این صورت به آن کلرفیل) آ (گویند و اگر از تعداد ئیدروژنها یک مولکول کاسته و در عوض یک اتم اکسیژن جای آن قرار گیرد کلرفیل) بی (بدست اید: خضره الورق کلروفیل
فرهنگ لغت هوشیار
جمع (غلط) سبزی انواع سبزی خوردنی که به عنوان چاشنی با خوراک خورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبزی فروشی
تصویر سبزی فروشی
عمل و شغل سبزی فروش، دکان سبزی فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبزی پلو
تصویر سبزی پلو
پلویی که داخل آن انواع سبزی کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبزی پاک کن
تصویر سبزی پاک کن
آنکه سبزی (خوردن) را تمیز و پاک کند، متملق چاپلوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبزی کاری
تصویر سبزی کاری
شغل و عمل سبزی کار، کاشتن سبزی های خوردنی، جای کاشتن سبزی های خوردنی
فرهنگ فارسی عمید