جدول جو
جدول جو

معنی سبائب - جستجوی لغت در جدول جو

سبائب
(سَ ءِ)
جمع واژۀ سبیبه. رجوع به سبیبه شود. (ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
سبائب
جمع سبیبه، جامه های بزرگ
تصویری از سبائب
تصویر سبائب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَبْ با)
بسیار دشنام دهنده. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء).
- سبّاب العراقیب، شمشیر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
جایگاهی است در مکه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
از مصدر سیب. جاری. روان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، شتابان. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رُ نُدْ دی)
ابن خلادبن سویدبن ثعلبه انصاری خزرجی مکنی به ابواسهله صحابی است. در غزوۀ بدر حضور داشت و از جانب معاویه والی یمن گردید. بسال 91 در عهد خلافت ولید بن عبدالملک درگذشت. رجوع به الاعلام زرکلی و تاریخ خلفاء ص 150 و الاصابه شود
ابن ابی سائب صیفی قرشی مخزومی، صحابی است. رجوع به البیان و التبیین ج 1ص 250 و ج 2 ص 20 و عقدالفرید ج 2 ص 212 و الاصابه شود
لغت نامه دهخدا
گوشۀ عالم مابین مغرب و شمال و این لفظ هندی است. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(هََ ءِ)
ثوب هبائب، جامۀ پاره پاره شده. (ناظم الاطباء). جامۀ کهنۀ دریده شده. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
ج شبیبه و شابه است. به معنی زنان جوان. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به شبیبه و شابه شود
لغت نامه دهخدا
(زَ ءِ)
جمع واژۀ زبیبه (واحد زبیب: مویز). (دهار). رجوع به زبیب و زبیبه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ ءِ)
جمع واژۀ ربیبه. (منتهی الارب) (متن اللغه) (اقرب الموارد) (ترجمان علامۀ جرجانی) (دهار). رجوع به ربیبه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ ءِ)
جمع واژۀ سحابه، ابر. (منتهی الارب). و جمع واژۀ سحاب
لغت نامه دهخدا
(سَ ءِ)
جمع واژۀ سبیکه. (دهار) (اقرب الموارد). رجوع به سبیکه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نسبتی است به سبأبن یعرب بن قحطان. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(خَ ءِ)
پاره پاره. قطعه قطعه. تکه تکه. منه: ثوب خبائب، ای ثوب مقطع. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از متن اللغه) (از معجم الوسیط)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هبائب
تصویر هبائب
هبایب در فارسی پاره پاره دریده: جامه پاره پاره شده دریده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحائب
تصویر سحائب
جمع سحابه، ابرها قطعه ای از ابر جمع سحائب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبائب
تصویر خبائب
پاره پاره، تکه تکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباب
تصویر سباب
بسیار دشنام دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سائب
تصویر سائب
روان و جاری
فرهنگ لغت هوشیار
جشنی در روزگار کانایی (جاهلیت) از جشن های ترسایان، دور و دراز شهر، پر کویر زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبائخ
تصویر سبائخ
جمع سبیخ، پرهای افتاده پنبه های زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبائک
تصویر سبائک
جمع سبیکه، پاره سیم ها سیم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ربیبه، دایگان پرورندگان دختر زوجه شخص از شوهر سابق وی دختر زن دختراندر، دختر شوهر از زوجه دیگر دختر اندر، دایه پرستار کودک جمع ربائب (ربایب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبائب
تصویر هبائب
((هَ ئِ))
پاره پاره شده (ثوب)، دریده شده
فرهنگ فارسی معین