- سایرات
- جمع سایره، سیارات ستارگان گردنده
معنی سایرات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع سافره، راهیان مونث سافر، صاحبان سفر: قوم سافره
مونث ساحر زن جادوگر جمع ساحرات سواحر
جمع ساتره، پوشانندگان مونث ساتر پوشاننده پنهان کننده جمع ساترات
مونث سایق سوق دهنده راننده محرک جمع سایقات
جمع سائره، گردندگان ستارگان گردنده جمع سایره، سیارات ستارگان گردنده
جمع دایره (دائره) حوادث پیش آمدها
جمع سیار، جمع سیاره، گدان مونث سیار، کوکبی که گرد آفتاب یا کوکب دیگر گردد و از آن کسب نور کند جمع سیارات سیارگان سیاره ها. توضیح در منظومه شمسی ما 9 سیاره است: عطارد زهره زمین مریخ مشتری زحل اورانوس نپتون پلتون
سیاره، هر جرم آسمانی که در مداری بیضی شکل می چرخد، از خود روشنایی ندارند و از ستارۀ خود کسب نور می کند، سیاراتی که به دور خورشید می گردند به ترتیب فاصلۀ از خورشید عبارتند از عطارد یا تیر، زهره یا ناهید، زمین، مریخ یا بهرام، مشتری یا برجیس، زحل یا کیوان، اورانوس، نپتون و پلوتون، سیار، کاروان، قافله
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
سمیرا، زن بزرگوار، نام عمه شیرین در داستان خسرو و شیرین ترجمه عربی مهین بانو است، وسیله ای که با آن حجامت می کنند، نام محلی در نزدیکی مکه
یادبودها، یادمان ها
جمع ذاریه، بادها
دیگران
آباژور
ایالت
جمع دیار، خانه ها سراها
جمع زائره، دیدوران
ترکیبی از قند با یکی از اکسیدهای فلزی
جمع ساقطه، شخشیدگان مونث ساقط جمع ساقطات سواقط
جمع سابقه، فرشتگان، جان های پاک، خردها (در فرزان) جمع سابقه، فرشتگانی که پیشی بردند بر دیوان و شیاطین در ساعت وحی، ارواح مومنان که به سهولت از بدن خارج میشوند، عقول
جمع سابح، جمع سابحه، کشتی ها ستارگان فرشتگان
دیدار کردن (شخص بزرگ و محترم) باز دید کردن، بمشاهده متبرک و بقعه ها رفتن، دعایی که به عنوان تشرف باطنی برای امامها امامزاده ها و اولیا خوانند حجع: زیارات
جمع ساجده، نگونیگران مونث ساجد سجده کننده جمع ساجدات
پارسی تازی گشته شاهتره از گیاهان شاهتره
پارسی یونانی گشته شهرپ شهردار کشوردار
سرباز
جائی که سایه افتاده باشد
در تازی نیامده دیگران جمع سایر اشخاص دیگر دیگران: خانمها با کالسکه روان گشتند و سایرین هم داخل خانه شدند
چیزی باشد مانند چتر که بر سر بزرگان میداشتند تا مانع تابش آفتاب گردد، خیمه و چادری که سه چهار لای بر روی هم دوخته باشند شامیانه. یا سایبان اخضر. آسمان. یا سایبان سیمابی. صبح صادق. یا سایبان ظلمانی. صبح کاذب، شب تاریک
جمع سانحه، رخدادها جمع سانحه اتفاقات سرگذشتها
جمع سامکه، بلندها مونث سامک جمع سامکات
فرانسوی آبانه