جدول جو
جدول جو

معنی سانیج - جستجوی لغت در جدول جو

سانیج
بمعنی سارنج که مرغکی است کوچک و سیاه و به آذربایجان سودان گویند، (اوبهی)، رجوع به سارنج و ساننج و سالنج و سارنگ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سانیا
تصویر سانیا
(دخترانه)
در گویش مازندران سایه روشن جنگل
فرهنگ نامهای ایرانی
(یَ)
دلو کلان و ادات آن. (آنندراج) (منتهی الارب). چرخ آب. (دهار). دولاب. چرخ چاه، شتر آبکش. (آنندراج) (منتهی الارب) (دهار). ج، سوانی. دابه ای که چرخ چاه گرداند، چهارپای بارکش. (دستور اللغه)
لغت نامه دهخدا
از قراء جبل شهریار است در ارض دیلم، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر واقع در هزارگزی جنوب سرباز و کنار راه فرعی سرباز به فیروز آباد، هوای آن گرم و دارای 160 تن سکنه است، آب آنجا از رودخانه تأمین میشود محصول آن غلات، خرما، برنج، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است و ساکنین از طایفۀ سرباز هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر واقع در 3 هزارگزی جنوب سرباز و کنار راه مالرو سرباز به یارود و دارای 4 خانوار است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
اسم هندی حیه است، (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
منسوب است به (سان) که قریه ای است در نواحی بلخ. (الانساب سمعانی) (اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
وطن مألوف را گویند، (برهان قاطع)، وطن را گویند، (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج)، مسقطالرأس و مولد و وطن و شهر، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
چراغ. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سانیه
تصویر سانیه
مونث سانی دول کلان، شتر آبکش، چرخ چاه دولاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سانی
تصویر سانی
آبکش آبیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سانیز
تصویر سانیز
فرمول
فرهنگ واژه فارسی سره