- سالن
- تالار
معنی سالن - جستجوی لغت در جدول جو
- سالن
- اطاق بزرگ مخصوص پذیرائی
- سالن ((لُ))
- تالار، محوطه ای برای اجتماع افراد زیاد
- سالن
- تالار بزرگ برای پذیرایی یا نشان دادن فیلم یا آثار هنری یا تئاتر یا کنسرت، اتاق بزرگ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرنده ایست کوچک از تیره سبکبالان از گروه دندانی منقاران قدش کمی از گنجشک بزرگتر ولی از قمری کوچکتر است. رنگ پرهای بدنش برنزی مایل به زرد میباشد. پرنده ایست حشره خوار و اجتماعی و چون آفت ملخ است برای زراعت مفید میباشد. در حدود 6 گونه از آن شناخته شده و در ایران فراوانست. یا سار سیاه گونه ای سار که در نواحی گردن و سرو کناره بالها و در انتهای دم دارای پرهای تیره و بقیه پرهایش قرمز رنگ است و جثه اش هم از سار معمولی کمی بزررگتر است و در دفع ملخ بسیار مفید است. در نواحی آسیای صغیر و آسیای مرکزی و ایران میزید
محفظه کروی شکل تو خالی از پارچه یا چرم، بال
تندرست
باشنده
بی حرکت، ایستاده، متوقف
سیاهرگ پا
خادم بتخانه
خبیث، پلید
گرم روز گرم
سنگ زر، سنگ سیم
نوعی پارچه نخی شبیه به اطلس
با اعداد ترکیب شود و معنی دارنده تعداد سال دهد: دو ساله ده ساله یا همه ساله. هرسال پیوسته
جامه سفید و تنک که از آن دستار و لباس زنانه درست میکردند
بی گزند و درست، بی عیب، صحیح
مسافر و راه رونده زخمی که روی پوست بدن انسان و بیشتر روی بینی و گونه ها پیدا میشود رهرو زبانزد سوفیانه تا راهرو نباشی کی راهبر شوی، راهی (مسافر) راه رونده رونده، سفر کننده مسافر، سائر الی الله که متوسط بین مبدا و منتهی است مادام که در سیر است. کسی که بطریق سلوک بمرتبت و مقامی رسد که از اصل و حقیقت خود آگاه شود و بداند که او همین صورت و نقش نیست و اصل و حقیقت او مرتبت جامه الوهیت است که در مراتب تنزل متلبس بدین لباس گشته و بمقام فنا فی الله و مرتبت ولایت وصول یابد. یا سالکان عرش. فرشتگان ملائکه، اهل سلوک
پیش رفته، متقدم
مار سیاه، گری شتر
لاتینی تازی گشته بیدمشک از درختان بید مشک
تاراج دهنده و رباینده و غارتگر
فربه، روغندار
منجک گیاهی از خانواده میخک فرانسوی منجک گیاهی از خانواده میخک گیاهی است زینتی از تیره میخک که برخی گونه هایش یکساله و برخی دو ساله و برخی پایا می باشند. برگهایش متقابل و گل آذینش گرزن و میوه اش به شکل کپسولی یک خانه یی است. در حدود 300 گونه از این گاه شناخته شده که متعلق به نیمکره شمالی می باشد، ریشه برخی از گونه های سیلن مورد استفاده طبی قرار می گرفته است علوک طریراش
بی حرکت، بی صدا، آرمیده، آرام، باشنده و جای گرفته در خانه یا مقامی، در علوم ادبی ویژگی حرف غیرمتحرک
پارچه ای از جنس ابریشم یا لیون
ماضی، متقدم، گذشته، پیش رفته، پیشین
نوعی سنگ معدن سرب، دارای مقداری آهن، روی، نقره و گاهی انتیمون و آرسنیک که رنگش خاکستری است و در امریکا، انگلستان، فرانسه و اسپانیا یافت می شود
خمیری که از آهک و خاکستر درست می کردند و در ساختمان ها خصوصاً در حوض ها، آب انبارها و گرمابه ها برای بند کشی به کار می رفته، ساروج، چارو، صاروج، صهروج
زخمی مزمن که در پوست بدن انسان روی بینی و گونه ها پیدا می شود، سرایت آن به وسیلۀ پشۀ مخصوصی صورت می گیرد
پستاندار عظیم الجثۀ دریازی با وزنی حدود سی تن، شبیه ماهی که به جای دندان تیغه های استخوانی دراز در دهان دارد و برای تنفس به روی آب می آید
سلب کننده، رباینده، برهنه کننده یا پوست کنندۀ چیزی
ظرفی پلاستیکی برای نگهداری مایعاتی چون آب و بنزین، واحد اندازه گیری حجم مایعات