- ساقیی
- سقایت ساقیگی شرابداری
معنی ساقیی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث ساقی چمانی، رودک، دولاب چرخ چاه مونث ساقی
جمع ساق، از پارسی دو ساگ دو زنگ تثنیه ساق دو ساق (پا)، ساق بند، هر یک از دو خطی که احاطه بر زاویه ای دارند ساق و مجموع دو خط را ساقین گویند
پوست اسب یا خر که دباغی شده باشد کیمخت، تیماج. یا ساغری سوخته. قسمی چرم گرانبها که کتابهای نفیس را در قدیم بدان جلد میکردند، فاصله از دم تا مقعد اسب کفل اسب، قسمی کفش مخصوص علمای روحانی و طلاب بی پشت پاشنه و با پاشنه بلند چرمی و کبود رنگ، نوعی قماش
سقایت آب دادن، فروش آب
ساقی، نهر کوچک، جوی خرد، آبراهه
تثنیۀ ساق، دو ساق، در ریاضیات دو خط که از دو سمت بر زاویه ای احاطه دارد
آب دهنده، آنکه سیراب کند
کسی که آب یا شراب به دیگری می دهد، آب دهنده، آنکه در مجلس باده گساری باده در ساغر بریزد و به دست باده نوشان بدهد، در تصوف مرشد و پیر کامل که به مریدان فیض برساند
ساقی کوثر: از القاب علی ابن ابی طالب،برای مثال گر تشنۀ فیض حق به صدقی حافظ / سرچشمۀ آن ز ساقی کوثر پرس (حافظ - ۱۱۰۲)
ساقی کوثر: از القاب علی ابن ابی طالب،
کسی که آب یا شراب به دیگران دهد