شاه بالا، (جهانگیری)، در ترکی کسی که چون داماد به عروسی سوار شود یکی را که همسن و همبالای او باشد به لباس زیبا آراسته ردیف او سازند و آن را بفارسی شاه بالا گویند، (آنندراج)، شهباله، (ناظم الاطباء)، شاه بالا که بر جانب راست داماد یا عروس ایستد، و این کلمه مرکب است از ’ساق ترکی، بمعنی راست و یمین’ و دوش فارسی بمعنی کتف در مقابل سل دوش، ساغدوش، مجازاً بمعنی قرین و نظیر استعمال کنند، (آنندراج)، همدم و رفیق و یار و همسر، (ناظم الاطباء)
شاه بالا، (جهانگیری)، در ترکی کسی که چون داماد به عروسی سوار شود یکی را که همسن و همبالای او باشد به لباس زیبا آراسته ردیف او سازند و آن را بفارسی شاه بالا گویند، (آنندراج)، شهباله، (ناظم الاطباء)، شاه بالا که بر جانب راست داماد یا عروس ایستد، و این کلمه مرکب است از ’ساق ترکی، بمعنی راست و یمین’ و دوش فارسی بمعنی کتف در مقابل سُل دوش، ساغدوش، مجازاً بمعنی قرین و نظیر استعمال کنند، (آنندراج)، همدم و رفیق و یار و همسر، (ناظم الاطباء)
ساقدوشی کردن با کسی یا چیزی، برآمدن. برابری کردن. برابر بودن. همسنگ بودن. لاف همسری زدن. توازی: ید بیضا به ساعد خوبان ساقدوشی نمی تواند کرد. معصوم کاشی (از آنندراج) (بهارعجم)
ساقدوشی کردن با کسی یا چیزی، برآمدن. برابری کردن. برابر بودن. همسنگ بودن. لاف همسری زدن. توازی: ید بیضا به ساعد خوبان ساقدوشی نمی تواند کرد. معصوم کاشی (از آنندراج) (بهارعجم)