- ساقب
- نزدیک دور نزدیک، دور (اضداد)
معنی ساقب - جستجوی لغت در جدول جو
- ساقب ((قِ))
- نزدیک، دور (اضداد)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث ساقب
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مربوط به گذشته، پیشین، مقدم، پیشی گیرنده، سبقت گیرنده، نام چندتن از شخصیتهای تاریخی از جمله نام یکی از اصحاب پیامبر (ص)
جمع سقب، شتران نوزاد نو اشتران
سرنگون، واژگون
پیشین
ناظر و بیننده، نگاهدارنده
ریزنده، آب ریزان، اشک ریزان
آب دهنده، آنکه سیراب کند
عضو استوانه شکل گیاه و درخت که بخلاف ریشه در هوا بسمت بالا نمو میکند و حامل شاخه ها و برگها و گلها میباشد
روشنگر
افتاده، فرود آمده، بی اصل، ناکس
یکراه، یکرو
پیشین، پیشی گیرنده
گرسنه
کشتاما (تراکتور)
تاراج دهنده و رباینده و غارتگر
روان و جاری
تابان، درخشان
پنبه خون آلوده که زن شوی مرده بر سر نهد و گوشه آن از رو بنده بیرون کند تا بیننده بداند که او شوی از دست داده است، جمع سقب، کره اشتران نر، ستون های تاژ، شاخه های کشن
ریزان، فروریزنده، فروریخته (آب، اشک)
کسی که آب یا شراب به دیگری می دهد، آب دهنده، آنکه در مجلس باده گساری باده در ساغر بریزد و به دست باده نوشان بدهد، در تصوف مرشد و پیر کامل که به مریدان فیض برساند
ساقی کوثر: از القاب علی ابن ابی طالب،برای مثال گر تشنۀ فیض حق به صدقی حافظ / سرچشمۀ آن ز ساقی کوثر پرس (حافظ - ۱۱۰۲)
ساقی کوثر: از القاب علی ابن ابی طالب،
نافذ (فکر)، جمع ثواقب، روشن، تابان، درخشان، در پزشکی ویژگی دردی که صاحب آن می پندارد اندام او را سوراخ می کنند
سلب کننده، رباینده، برهنه کننده یا پوست کنندۀ چیزی
نایب رئیس
آنکه بحث میکند از خبر و می کاود آنرا، کاونده
کسی که آب یا شراب به دیگران دهد