- سافیاء
- گردخاک، باد پر گرد
معنی سافیاء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زهپوشه (مشیمه)، کره شتر
جمع سخی، جوانمردان، جمع سخی بخشندگان سخاوتمندان جوانمردان
حصیر، بوریاء، دوخبافت (دوخ علفی است بلند که از آن حصیر بافند) زیغ پلاچ
جمع سافره، راهیان مونث سافر، صاحبان سفر: قوم سافره
جمع صفی، منتخب دوستان، گزیده، اولیا، برگزیدگان، جمع صفی، پاکیزه خویان پاکان نیکان جمع صفی پاکان گزیدگان ویژگان
تازی گشته از عبری واتراز شناسی دانستن رازوات ها (حروف)، تردستی چشم بندی، نشان نشانه، شکوه
سالها، جمع واژۀ سال برای مثال چنان زی کزآن زیستن سالیان / تو را سود و کس را نباشد زیان (نظامی۵ - ۷۸۰)
فاسیه: خبز دوک ساس
لاتینی تازی گشته خوکچه هندی از جانوران
جمع سخی، جوانمردان، سخاوتمندان
جمع صفی، پاکان، برگزیدگان
زنده شدن، نو جان شدن، جان گرفتن، جمع حی، زندگان، قبیله ها خاندانها. زنده کردن زنده گردانیدن، آباد کردن زمین زراعت کردن اراضی موات، شب را بعبادت گذرانیدن، زندگی زندگی از نو. یا شبهای احیاء. شبهای نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان (نزد شیعه)
زندگان، زنده داری، زنده کردن
سبک، سیاق، سیاق، سبک
گیاهی است از تیره گندمیان که دارای ساقه های ماشوره یی ساده یا منشعب است. برگهایش نسبتا پهن و دارای گلهای سنبله ای انتهایی است. این گیاه در اکثر مزارع و بیایانها میروید. دانه اش به اندازه ارزن است. و بهترین دانه مغذی جهت پرندگان دانه خوار بیابانی است شعرالفار
مانده شدن، مانده کردن درمانده کردن مانده کردن خسته کردن، مانده شدن دشوار شدن کاربر کسی
پارسی تازی شده، جمع فیل، پیلان
جمع فیف، زمین های تخت زمین های هموار، بیابانهای بی آب
فتوی دادن، در مسئله ای، وچردادن، (وچر فتوا) جوان شدن، فتوی دادن، حکم صادر کردن
اصلاح کردن، امر به اصلاح کردن
سستی آوردن، مانده شدن، ماندگی سستی، شکستن گرما، افتادن دمه (دمه بخار مه)
زشت خوی شدن
رستن رهایی یافتن رهایش باز ایستادن
ویدا کردن (وفا ویدایی) انجام پیمان انجام دسیاد به جای آوردن توختن بسر آوردن وعده بپایان بردن وعده، حق کسی را تمام دادن، بعهد وفا کردن
مونث اسقف بلند و خمیده دراز و کوژی زن