جمع واژۀ سافل در حالت جری و نصبی. رجوع به سافل شود، پیری یعنی پائین ترین زندگانی. (شرح قاموس) ، هلاک شدن. (شرح قاموس) ، گمراهی از برای کسی که کافر شده است، بواسطۀ آنکه هر زائیده شده که زائیده میشود برفطرت به آفرینش اسلام است پس آنچه از او کافر و گمراه شد او به اسفل سافلین گرائیده میشود. (شرح قاموس) : ثم رددناه اسفل سافلین. (قرآن 95 / 5). - اسفل سافلین، هفتمین طبقۀ دوزخ که زیرهمه طبقات دوزخ است. (غیاث اللغات)
جَمعِ واژۀ سافل در حالت جری و نصبی. رجوع به سافل شود، پیری یعنی پائین ترین زندگانی. (شرح قاموس) ، هلاک شدن. (شرح قاموس) ، گمراهی از برای کسی که کافر شده است، بواسطۀ آنکه هر زائیده شده که زائیده میشود برفطرت به آفرینش اسلام است پس آنچه از او کافر و گمراه شد او به اسفل سافلین گرائیده میشود. (شرح قاموس) : ثم رددناه اسفل سافلین. (قرآن 95 / 5). - اسفل سافلین، هفتمین طبقۀ دوزخ که زیرهمه طبقات دوزخ است. (غیاث اللغات)
گلین. (آنندراج). که از سفال ساخته باشد: وز انگشت شاهان سفالین نگین بدخشانی آید بچشم کهین. ابوشکور. سفالین عروسی بمهر خدای بر او بر نه زری و نه زیوری ببسته سفالین کمر هفت هشت فکنده بسر برتنک معجری. منوچهری. از سفالین گاو و سیمین آهوان عید جانرا خون قربانی بخواه. خاقانی. خورده برسم مصطبه می در سفالین مشربه قوت مسیح یکشبه در پای ترسا ریخته. خاقانی. پای بگشا از این بهیمی سم سر برون آر از این سفالین خم. نظامی. سیه زنگئی دیدم آتش پرست سفالین سبوئی پر از می بدست. نظامی. گهش گفته ام جان شیرین من جم وقت جام سفالین من. نزاری قهستانی (دستورنامه). رجوع به سفال شود
گلین. (آنندراج). که از سفال ساخته باشد: وز انگشت شاهان سفالین نگین بدخشانی آید بچشم کهین. ابوشکور. سفالین عروسی بمهر خدای بر او بر نه زری و نه زیوری ببسته سفالین کمر هفت هشت فکنده بسر برتنک معجری. منوچهری. از سفالین گاو و سیمین آهوان عید جانرا خون قربانی بخواه. خاقانی. خورده برسم مصطبه می در سفالین مشربه قوت مسیح یکشبه در پای ترسا ریخته. خاقانی. پای بگشا از این بهیمی سم سر برون آر از این سفالین خم. نظامی. سیه زنگئی دیدم آتش پرست سفالین سبوئی پر از می بدست. نظامی. گهش گفته ام جان شیرین من جم وقت جام سفالین من. نزاری قهستانی (دستورنامه). رجوع به سفال شود
جمع سابق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)، پیشینیان گذشتگان، در گذشتگان مردگان، (رجال) کسانی که با امیرالمومنین ع رجوع کردند و ایشان ابوالهیئم ابن تیهان جابربن عبدالله و جمعی دیگر بودند
جمع سابق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)، پیشینیان گذشتگان، در گذشتگان مردگان، (رجال) کسانی که با امیرالمومنین ع رجوع کردند و ایشان ابوالهیئم ابن تیهان جابربن عبدالله و جمعی دیگر بودند
حلقه ای باشد که بر چار چوب در و صندوق نصب کنند و چفت یا زنجیر را بدان اندازند، زلف معشوق. توضیح: بعضی این کلمه را زلفین بصیغه تثتیه خوانند ولی باید دانست که اولا زلف در عربی قدیم نیامده و معربست و ثانیا استعمال دوزلفین و زلفینکان از طرف گویندگان رفع شبه میکند. مع هذا گاهی به صیغه تثنیه هم بر خلاف اصل استعمال شده
حلقه ای باشد که بر چار چوب در و صندوق نصب کنند و چفت یا زنجیر را بدان اندازند، زلف معشوق. توضیح: بعضی این کلمه را زلفین بصیغه تثتیه خوانند ولی باید دانست که اولا زلف در عربی قدیم نیامده و معربست و ثانیا استعمال دوزلفین و زلفینکان از طرف گویندگان رفع شبه میکند. مع هذا گاهی به صیغه تثنیه هم بر خلاف اصل استعمال شده