جدول جو
جدول جو

معنی ساغری - جستجوی لغت در جدول جو

ساغری
چرمی که از پوست کفل خر ساخته میشود و رویش است ناهموار
تصویری از ساغری
تصویر ساغری
فرهنگ لغت هوشیار
ساغری
پوست کفل اسب و خر، پوست اسب یا الاغ که دباغی شده باشد، کیمخت، چسته، زرغب، سغری
کفل اسب، نوعی کفش
تصویری از ساغری
تصویر ساغری
فرهنگ فارسی عمید
ساغری
پوست دباغی شده اسب یا خر، پوست کفل اسب یا خر، نوعی کفش که طلاب پوشند، سغری
تصویری از ساغری
تصویر ساغری
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پوست اسب یا خر که دباغی شده باشد کیمخت، تیماج. یا ساغری سوخته. قسمی چرم گرانبها که کتابهای نفیس را در قدیم بدان جلد میکردند، فاصله از دم تا مقعد اسب کفل اسب، قسمی کفش مخصوص علمای روحانی و طلاب بی پشت پاشنه و با پاشنه بلند چرمی و کبود رنگ، نوعی قماش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساغرجی
تصویر ساغرجی
منسوب به ساغرج از مردم ساغرج
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته شاپوری: گونه ای جامه ابریشمین گرانمایه، زره ریز بافت، گیاه نازک و نیکو، بهترین گونه خرما نوعی جامه ابریشمین تنک و گرانمایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساحری
تصویر ساحری
جادوگری کتیکی عمل ساحر جادوگری سحر
فرهنگ لغت هوشیار
مغولی شاگردانه (انعام)، باژ باج، ره آورد پیشکش انعامی که در ازای خدمت دهند، باج و خراج، هدیه
فرهنگ لغت هوشیار
از مردم سامر یا سامره و آن که در زمان موسی گوساله سخنگو را ساخت از آن جاست منسوب به سامره، از مردم سامره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساوری
تصویر ساوری
باج وساو که از مردم می گرفتند، آنچه به رسم هدیه وپیشکش یا در ازای خدمت دریافت می کرده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سابری
تصویر سابری
از مردم سابور، مربوط به سابور، برای مثال ناگه آمد بانگ کوس سابری از سیّرا / راست گویی بود نالان بر تن او زار زار (مسعودسعد - ۱۶۳)، نوعی جامۀ ابریشمی لطیف، زره محکم ریزبافت، نوعی خرمای لطیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
لاغر بودن نحیفی مقابل فربهی چاقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساحری
تصویر ساحری
((حِ))
جادوگری، سحر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سابری
تصویر سابری
((بِ))
نوعی جامه ابریشمی لطیف و گرانمایه، هر چیز نازک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساوری
تصویر ساوری
((وَ))
باج و خراج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سامری
تصویر سامری
از مردم سامره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
Scrawniness, Skinniness, Slenderness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
Dünnheit, Magerkeit, Schlankheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
chudość, szczupłość
دیکشنری فارسی به لهستانی
худоба , стройность
دیکشنری فارسی به روسی
худорлявість , худорба , стрункість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
magerigheid, magerheid, slankheid
دیکشنری فارسی به هلندی
दुबला पन , पतलापन
دیکشنری فارسی به هندی
kekurusan, kurus, kelangsingan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
마름 , 마름 , 날씬함
دیکشنری فارسی به کره ای
רזון , רָזֶה , רָזוֹנוּת
دیکشنری فارسی به عبری
消瘦 , 瘦弱 , 苗条
دیکشنری فارسی به چینی
やせ細り , 痩せすぎ , ほっそり
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ผอมแห้ง , ความผอม , ความผอมบาง
دیکشنری فارسی به تایلندی