- ساغر
- پیاله، جام شرابخواری
معنی ساغر - جستجوی لغت در جدول جو
- ساغر ((غَ))
- پیاله شرابخواری، جام
- ساغر
- ظرفی برای باده خوردن که از بلور یا طلا یا نقره یا چیز دیگر درست کنند، جام، پیالۀ شراب خوری
ساغر خوردن: باده نوشیدن با ساغر
ساغر زدن: شراب خوردن، باده نوشیدن با ساغر
ساغر کشیدن: باده نوشیدن با ساغر
ساغر نوشیدن: باده نوشیدن با ساغر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چرمی که از پوست کفل خر ساخته میشود و رویش است ناهموار
پوست کفل اسب و خر، پوست اسب یا الاغ که دباغی شده باشد، کیمخت، چسته، زرغب، سغری
کفل اسب، نوعی کفش
کفل اسب، نوعی کفش
پوست دباغی شده اسب یا خر، پوست کفل اسب یا خر، نوعی کفش که طلاب پوشند، سغری
نزار
ضعیف
خار پشت
جادوگر، افسونگره
دیگر
ستونی که سقف خانه بدان قرار گیرد پیلپا پیلپایه پالار عماد عمود. مرضی که موجب خیز و تورم پاها شود. این ناخوشی اغلب در قسمت های جنوبی ایران و عربستان دیده میشود و باحتمال قوی مربوط باختلالات جریان لنف و یا گردش خون و بالاخره ممکن است دارای یک علت عفونی و مرضی باشد، پاغره دا الفیل پیلیا
چینه دادن ژاغر
ساکن، آرمیده بی باد
مسافر، به سفر رونده، سفر کننده، کاروانی
دستمال بزرگ که در آن چیزی ببندند
سرگشته سراسیمه بی باک، خیره، شوخ چشم
چینه دان مرغ
شمشیر، تیغ
گرسنه
بد انگیر بد خواه
گوشتفروش
فسوس کننده، مسخر کننده، مستهزی
افسونگر، سحر کننده، جادو کن
گرم کننده تنور
پوشنده، روپوش، عورت پوش
سر کننده رونده، جاری روان، همه جمیع، باقی چیزی باقی مردم دیگر: شاگردان حروفچین پنج نفر عمله طبع ده نفر سایر هفت نفر، جمع سایرین. توضیح بعضی پندارند که سایر (سائر) در عربی به معنی همه و جمیع است و بمعنی بقیه نیامده. این قول اشتباه است: (السائر الباقی)
بیدار مانده
افسانه گوینده، نقال
رونده، روان، جاری
فرومایه و ذلیل