- ساغب
- گرسنه
معنی ساغب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خواهان، مایل
ریزنده، آب ریزان، اشک ریزان
نزدیک دور نزدیک، دور (اضداد)
یکراه، یکرو
دراز، بسنده، دراز نره
پیاله، جام شرابخواری
کشتاما (تراکتور)
تاراج دهنده و رباینده و غارتگر
روان و جاری
رغبت کننده، خواهان، مایل
ریزان، فروریزنده، فروریخته (آب، اشک)
سلب کننده، رباینده، برهنه کننده یا پوست کنندۀ چیزی
سست درمانده
ظرفی برای باده خوردن که از بلور یا طلا یا نقره یا چیز دیگر درست کنند، جام، پیالۀ شراب خوری
ساغر خوردن: باده نوشیدن با ساغر
ساغر زدن: شراب خوردن، باده نوشیدن با ساغر
ساغر کشیدن: باده نوشیدن با ساغر
ساغر نوشیدن: باده نوشیدن با ساغر
ساغر خوردن: باده نوشیدن با ساغر
ساغر زدن: شراب خوردن، باده نوشیدن با ساغر
ساغر کشیدن: باده نوشیدن با ساغر
ساغر نوشیدن: باده نوشیدن با ساغر
Prosperous
процветающий
wohlhabend
процвітаючий
prosperujący
próspero
prospero
próspero
prospère
welvarend
समृद्ध
makmur
زاهرٌ
משגשג