شاعری است که در تاریخنامۀ هرات تألیف سیف بن محمد بن یعقوب هروی. (چ کلکته ص 207). این بیت بنام او آمده است: امروز روز کوشش و رزم است و زخم تیغ نی روز بزم و باده ومعشوق و دلبرست سهل بن سعد از صحابه رسول بود و بسال 91 در مدینه درگذشت. (تاریخ گزیده چ عکسی ص 228)
شاعری است که در تاریخنامۀ هرات تألیف سیف بن محمد بن یعقوب هروی. (چ کلکته ص 207). این بیت بنام او آمده است: امروز روز کوشش و رزم است و زخم تیغ نی روز بزم و باده ومعشوق و دلبرست سهل بن سعد از صحابه رسول بود و بسال 91 در مدینه درگذشت. (تاریخ گزیده چ عکسی ص 228)
ابن کعب بن خزرج از قحطان و جد جاهلی است و سعد بن عباده از ذریت اوست و سقیفۀ بنی ساعده به خاندان او منسوب است. (اعلام زرکلی). - بنوساعده، گروهی است از خزرج، و سقیفۀ بنی ساعده بمنزلۀ سرای است مر ایشان را در مدینه. (منتهی الارب). رجوع به سقیفه شود ابن جؤیه هذلی. از شاعران عرب از مخضرمین است که جاهلیت و اسلام را دریافت و اسلام آورد و او را دیوانی است. (کشف الظنون). رجوع به الموشح چ مصرص 87 و 88 شود ابن عجلان. از شاعران عرب است و دیوانی دارد. (کشف الظنون)
ابن کعب بن خزرج از قحطان و جد جاهلی است و سعد بن عباده از ذریت اوست و سقیفۀ بنی ساعده به خاندان او منسوب است. (اعلام زرکلی). - بنوساعده، گروهی است از خزرج، و سقیفۀ بنی ساعده بمنزلۀ سرای است مر ایشان را در مدینه. (منتهی الارب). رجوع به سقیفه شود ابن جؤیه هذلی. از شاعران عرب از مخضرمین است که جاهلیت و اسلام را دریافت و اسلام آورد و او را دیوانی است. (کشف الظنون). رجوع به الموشح چ مصرص 87 و 88 شود ابن عجلان. از شاعران عرب است و دیوانی دارد. (کشف الظنون)
محمد. از شاعران عثمانی در قرن دهم هجری و از مردم آناطولی است. وی بوعظ اشتغال داشت و بعلت طلاقت لسان سخنش مؤثر بود. ولی فعلش باقولش یکی نبود و بعیش و نوش و کثرت اکل مایل بود. اکثر سخنانش هجو و هزل است. (از قاموس الاعلام ترکی)
محمد. از شاعران عثمانی در قرن دهم هجری و از مردم آناطولی است. وی بوعظ اشتغال داشت و بعلت طلاقت لسان سخنش مؤثر بود. ولی فعلش باقولش یکی نبود و بعیش و نوش و کثرت اکل مایل بود. اکثر سخنانش هجو و هزل است. (از قاموس الاعلام ترکی)
دهی است از دهستان قصبۀ نصار بخش قصبۀ معمرۀ شهرستان آبادان. واقع در 12هزارگزی شمال باختری نهرقصر و 14هزارگزی جنوب خاوری راه شوسۀ خسروآباد به آبادان در کنار شطالعرب. آب آن از شطالعرب و لوله کشی خسروآباد و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین آن از طایفۀ نصار هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان قصبۀ نصار بخش قصبۀ معمرۀ شهرستان آبادان. واقع در 12هزارگزی شمال باختری نهرقصر و 14هزارگزی جنوب خاوری راه شوسۀ خسروآباد به آبادان در کنار شطالعرب. آب آن از شطالعرب و لوله کشی خسروآباد و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین آن از طایفۀ نصار هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
علم است مر شیر بیشه را. (معجم البلدان) (منتهی الارب) (آنندراج). شیر بیشه. (ناظم الاطباء) (استینگاس). شیر غرنده. (شرح قاموس) ، چوبی است که نگه میدارد چرخ را. (شرح قاموس). چوبی که بکره را میگیرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (قطر المحیط). بازوی چرخ چاه. (استینگاس) ، مفرد سواعد و آن مجاری آب است بسوی نهر یا بسوی دریا. (شرح قاموس) (قطر المحیط). رافد. رافده. زیر آب. محل جریان مغز در استخوان. (شرح قاموس) (قطر المحیط) ، محل جریان شیر در پستان. (قطر المحیط). - ذوساعده، آبی است میان مکه و مدینه در جبال ابلی. (یاقوت). رجوع به ذوساعده شود. - ساعده الساق، استخوان ساق. (ذیل اقرب الموارد)
علم است مر شیر بیشه را. (معجم البلدان) (منتهی الارب) (آنندراج). شیر بیشه. (ناظم الاطباء) (استینگاس). شیر غرنده. (شرح قاموس) ، چوبی است که نگه میدارد چرخ را. (شرح قاموس). چوبی که بکره را میگیرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (قطر المحیط). بازوی چرخ چاه. (استینگاس) ، مفرد سواعد و آن مجاری آب است بسوی نهر یا بسوی دریا. (شرح قاموس) (قطر المحیط). رافد. رافده. زیر آب. محل جریان مغز در استخوان. (شرح قاموس) (قطر المحیط) ، محل جریان شیر در پستان. (قطر المحیط). - ذوساعده، آبی است میان مکه و مدینه در جبال ابلی. (یاقوت). رجوع به ذوساعده شود. - ساعده الساق، استخوان ساق. (ذیل اقرب الموارد)
نعت تفضیلی از عداوه. (یادداشت بخطمؤلف). بی چیزتر: و لیس احد اعدی الاسلام منه (ای ملک چرز) . (اخبارالصین و الهند ص 14 س 1). - اعدی عدو، دشمن ترین دشمنان. دشمنتر دشمن. (یادداشت بخط مؤلف). ، جمع واژۀ عرس، بمعنی ستونی که در میان خیمه است و رسن و شتربچۀ خردسال و جزآن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به عرس شود، جمع واژۀ عرس، بمعنی شتربچۀ خردسال و ستون میان خیمه و ولیمه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عرس شود، جمع واژۀ عرس، بمعنی ولیمه و مهمانی عروسی. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به عرس شود
نعت تفضیلی از عداوه. (یادداشت بخطمؤلف). بی چیزتر: و لیس احد اعدی الاسلام منه (ای ملک چرز) . (اخبارالصین و الهند ص 14 س 1). - اعدی عدو، دشمن ترین دشمنان. دشمنتر دشمن. (یادداشت بخط مؤلف). ، جَمعِ واژۀ عَرس، بمعنی ستونی که در میان خیمه است و رسن و شتربچۀ خردسال و جزآن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به عَرس شود، جَمعِ واژۀ عُرس، بمعنی شتربچۀ خردسال و ستون میان خیمه و ولیمه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عُرس شود، جَمعِ واژۀ عُرُس، بمعنی ولیمه و مهمانی عروسی. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به عُرُس شود
منسوب به ساعت بنا بساعت:) اب را این جا ساعتی میفروشند . (، قسمی قفل پرده دار. یا بمب ساعتی بمبی است که چنان تنظیم شود که در ساعت معین خود به خود منفجر شود
منسوب به ساعت بنا بساعت:) اب را این جا ساعتی میفروشند . (، قسمی قفل پرده دار. یا بمب ساعتی بمبی است که چنان تنظیم شود که در ساعت معین خود به خود منفجر شود
مونث ساعد و: شیربیشه، بازو در دانش انگارش که شماره ها یا نشانه ها میان دو بازو گذاشته می شود، چرخه دار: چوب نگاهدارنده چرخ و چرخه (قرقره) شیر بیشه، بازوی چرخ چاه، مجرای آب به سوی نهر یا دریا جمع سواعد
مونث ساعد و: شیربیشه، بازو در دانش انگارش که شماره ها یا نشانه ها میان دو بازو گذاشته می شود، چرخه دار: چوب نگاهدارنده چرخ و چرخه (قرقره) شیر بیشه، بازوی چرخ چاه، مجرای آب به سوی نهر یا دریا جمع سواعد