بازیل اول امپراتور بیزانس متوفی در 886 میلادی وی از 867 تا 886 میلادی حکومت کرده است، آنجایی که باج میستانند، (ناظم الاطباء)، باژستان: به آب اندر افکند خسرو سپاه چو کشتی همی راند بر باژگاه، فردوسی، گرفتند پیکار با باژخواه که کشتی کدامست بر باژگاه، فردوسی، چو آمد بنزدیکی باژگاه هم آنگه بیامد ز توران سپاه، فردوسی، ، جایگاهی که در آن مغان هنگام شستن بدن و چیزی خوردن بعد از زمزمه خاموشی گزینند: یکی ژند است آر با برسمت بزمزم یکی پاسخی پرسمت بیاورد هرچش بفرمود شاه بیاراسته برسم و باژگاه، فردوسی (ص 2046 چ بروخیم)، ببرسم شتابید و آمد براه بجایی که بود اندرو باژگاه، فردوسی، و رجوع به باج و باژ شود بازیل مقدس معروف به کبیر، از آباء بزرگ کلیسا در قرن چهارم میلادی، (329- 379 میلادی) است، در شهر قیصریه در کاپادوکیه تولد یافت و در استانبول و آتن به تحصیل، و سپس به تعلیم پرداخت، تألیفات و مکاتیبی از او باقی مانده است
بازیل اول امپراتور بیزانس متوفی در 886 میلادی وی از 867 تا 886 میلادی حکومت کرده است، آنجایی که باج میستانند، (ناظم الاطباء)، باژستان: به آب اندر افکند خسرو سپاه چو کشتی همی راند بر باژگاه، فردوسی، گرفتند پیکار با باژخواه که کشتی کدامست بر باژگاه، فردوسی، چو آمد بنزدیکی باژگاه هم آنگه بیامد ز توران سپاه، فردوسی، ، جایگاهی که در آن مغان هنگام شستن بدن و چیزی خوردن بعد از زمزمه خاموشی گزینند: یکی ژند اُست آر با برسمت بزمزم یکی پاسخی پرسمت بیاورد هرچش بفرمود شاه بیاراسته برسم و باژگاه، فردوسی (ص 2046 چ بروخیم)، ببرسم شتابید و آمد براه بجایی که بود اندرو باژگاه، فردوسی، و رجوع به باج و باژ شود بازیل مقدس معروف به کبیر، از آباء بزرگ کلیسا در قرن چهارم میلادی، (329- 379 میلادی) است، در شهر قیصریه در کاپادوکیه تولد یافت و در استانبول و آتن به تحصیل، و سپس به تعلیم پرداخت، تألیفات و مکاتیبی از او باقی مانده است
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قیدار شهرستان زنجان، واقع در 20هزارگزی جنوب قیدار، سر راه زنجان و همدان، کوهستانی، و سردسیر، و آب آن از چشمه است، و غلات و انگور و قلمستان دارد، و 172 تن ساکنان آن به زراعت اشتغال دارند، از صنایع دستی محلی گلیم و جاجیم بافی در آن معمول است، راه مالرو دارد، و در صورت تعمیر پل سازین اتومبیل بدان توان برد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قیدار شهرستان زنجان، واقع در 20هزارگزی جنوب قیدار، سر راه زنجان و همدان، کوهستانی، و سردسیر، و آب آن از چشمه است، و غلات و انگور و قلمستان دارد، و 172 تن ساکنان آن به زراعت اشتغال دارند، از صنایع دستی محلی گلیم و جاجیم بافی در آن معمول است، راه مالرو دارد، و در صورت تعمیر پل سازین اتومبیل بدان توان برد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
یکی از دهستانهای کوچک بخش خاش شهرستان زاهدان است، در شمال غربی خاش واقع و محدود است از طرف شمال به دهستان حومه زاهدان و از مشرق به دهستان کوشه و از جنوب به دهستان اسگل آباد و از باختر به دهستان نصرت آباد، منطقه ای است جلگه دارای تپه های خاکی، هوایش معتدل گرم است، آب مشروب دهستان از قنوات و چشمه تأمین می شود، محصول عمده اش غلات و لبنیات و پنبه است و اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند، این دهستان از 15 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و جمعیت آن در حدود 2500 نفر است، اهالی آنجا فارسی را به لهجۀ بلوچی تکلم می کنند، جادۀ شوسۀ خاش به زاهدان از مرکز این دهستان می گذرد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ص 407)
یکی از دهستانهای کوچک بخش خاش شهرستان زاهدان است، در شمال غربی خاش واقع و محدود است از طرف شمال به دهستان حومه زاهدان و از مشرق به دهستان کوشه و از جنوب به دهستان اسگل آباد و از باختر به دهستان نصرت آباد، منطقه ای است جلگه دارای تپه های خاکی، هوایش معتدل گرم است، آب مشروب دهستان از قنوات و چشمه تأمین می شود، محصول عمده اش غلات و لبنیات و پنبه است و اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند، این دهستان از 15 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و جمعیت آن در حدود 2500 نفر است، اهالی آنجا فارسی را به لهجۀ بلوچی تکلم می کنند، جادۀ شوسۀ خاش به زاهدان از مرکز این دهستان می گذرد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ص 407)
خواهنده. (مهذب الاسماء) ، پرسنده. ج، سایلون. (مهذب الاسماء) : کدام سایل ازین موهبت شود محروم که همچو بحر محیط است بر جهان سایل. سعدی. ، روان شونده. جاری، گدا. دریوزه گر. برای تمام معانی رجوع به سائل شود
خواهنده. (مهذب الاسماء) ، پرسنده. ج، سایلون. (مهذب الاسماء) : کدام سایل ازین موهبت شود محروم که همچو بحر محیط است بر جهان سایل. سعدی. ، روان شونده. جاری، گدا. دریوزه گر. برای تمام معانی رجوع به سائل شود
شاعری است. در زمان شاه سلیمان از مشهد مقدس به اصفهان آمده در تکیۀ حیدری خانه چهارباغ بسر می برد: گرفتمش سر راهی رسید و هیچ نگفت عنان کشید و شکایت شنید و هیچ نگفت بر طبیب حدیثی ز درد دل گفتم گرفت نبضم و آهی کشید و هیچ نگفت. (آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 88). سام میرزای صفوی در تحفۀ سامی وفات او را بسال 940 ه. ق. نوشته است. (حاشیۀ آتشکدۀ آذر چ شهیدی)
شاعری است. در زمان شاه سلیمان از مشهد مقدس به اصفهان آمده در تکیۀ حیدری خانه چهارباغ بسر می برد: گرفتمش سر راهی رسید و هیچ نگفت عنان کشید و شکایت شنید و هیچ نگفت بر طبیب حدیثی ز درد دل گفتم گرفت نبضم و آهی کشید و هیچ نگفت. (آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 88). سام میرزای صفوی در تحفۀ سامی وفات او را بسال 940 هَ. ق. نوشته است. (حاشیۀ آتشکدۀ آذر چ شهیدی)
در جزو اخیر بعض کلمات مرکب آید بمعنی سازندگی بنا کردن عمل آوردن و آن عمل و شغل سازنده آنرا رساند: آباژور سازی آبجو سازی بخاری سازی چرمسازی: صابون سازی کاشی سازی مجسمه سازی یراق سازی، گاه محل و مکان و دکان و کارخانه ای را که در آن چیزی سازند رساند
در جزو اخیر بعض کلمات مرکب آید بمعنی سازندگی بنا کردن عمل آوردن و آن عمل و شغل سازنده آنرا رساند: آباژور سازی آبجو سازی بخاری سازی چرمسازی: صابون سازی کاشی سازی مجسمه سازی یراق سازی، گاه محل و مکان و دکان و کارخانه ای را که در آن چیزی سازند رساند