جدول جو
جدول جو

معنی سازگار - جستجوی لغت در جدول جو

سازگار
سازش کننده، موافق، هماهنگ، سازگر
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
فرهنگ فارسی عمید
سازگار
موافق، (شعوری) (آنندراج)، موافق کارها، (شرفنامۀ منیری)، باموافقت، اجابت کننده و قبول کننده، (ناظم الاطباء)، موءالف، آنکه صاحب فکری صلح جو است با کسی، سازنده، سازوار، ضد ناسازگار:
تن و جان چرا سازگار آمدند
چه افتاد تا هر دو یار آمدند،
اسدی (گرشاسبنامه)،
زدستان زن هر که ناترسکار
روان با خرد نیستش سازگار،
اسدی (گرشاسبنامه)،
چند باشم در انتظار و هوس
که مگر بخت سازگار شود،
مسعودسعد،
تا سازگار دولت و تابنده دانش است
با دولت تو دانش تو سازگار باد،
مسعودسعد،
وگر موافقت تو رسد به آتش و آب
شوند هر دو بهم سازگارچون می و شیر،
معزی،
کس مرا باور ندارد کز نخست
کارساز و سازگاری داشتم،
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 313)،
اقبال صفوهالدین بانوی روزگار
ناساز روزگار مرا سازگار کرد،
خاقانی (ص 153)،
به نقد امشب چو با هم سازگاریم
نظر بر نسیۀ فردا چه داریم،
نظامی (خسرو و شیرین)،
بچشم وفا سازگار آمدش،
نظامی،
در آتشم چو پنبۀ داغ از ملایمت
از طبع سازگار خود آزار میکشم،
ابوطالب کلیم (از آنندراج)،
، ملائم طبع، موافق طبع، ضدمضر: مهتران مکه را رسم چنان بود که فرزندان را به دایه دادندی و بیرون مکه او را پروردندی که هوای مکه با طفلان سازگار نبود، (بلعمی)،
خرمای تو گرچه سازگار است
با هرکه بجز من است خار است،
نظامی (لیلی و مجنون)،
منم عاشق مرا غم سازگار است
تو معشوقی ترا با غم چه کار است،
نظامی (خسرو وشیرین)،
چه می خوردی که رویت چون بهار است
ازان می خور که آنت سازگار است،
نظامی (خسرو و شیرین)،
آب ساری به تابستان مرا سازگار نیست، (تاریخ طبرستان)، چه آب بلخ مرا سازگار نیست، (تاریخ طبرستان)،
دماغ سیر پراکندۀ گلستان سوخت
هوای سایۀ گل نیست سازگار مرا،
میرزا رضی دانش (از آنندراج)،
، گوارا، سایغ، زلال: نعم بیشمارش در حلق خلق و کام خاص و عام شیرین و خوشگوار و طیبات ارزاق بی پایانش در گلوی کلوا و اشربوا روان و سازگار، (ترجمه محاسن اصفهان)، لایق، (شرفنامۀ منیری)، زیبنده، برازنده، سزاوار، درخور:
هر سلاحی که برگرفت بود
با کفش سازگار و اندرخور،
فرخی،
آواز چنگ و بربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار،
فرخی،
بکن چربی که شیرینیت یار است
که شیرینی به چربی سازگار است،
نظامی (خسرو و شیرین)،
بر سریر آی و پیش من بنشین
سازگار است ماه با پروین،
نظامی (هفت پیکر)،
، قانع، خرسند:
زنی داشتم قانع و سازگار
قضا را شد آن زن ز من باردار،
نظامی،
، مطابق، (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)، هم آهنگ، هم آواز:
دف وچنگ با یکدگر سازگار
برآورده زیر از میان ناله زار،
سعدی (بوستان)،
،
نام آلتی است از موسیقی، (اشتینگاس)، نام آهنگی از موسیقی است، شاعر، (ناظم الاطباء) (اشتنیگاس)، مقلد، (ناظم الاطباء)، هنرپیشه، (اشتیگاس)،
عامل و فاعل و کسی که اختراع کند، (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)، کسی که حیله نماید، مکار و ریاکار، (ناظم الاطباء)، کسی که چیزی را بسازد و بیاراید و درست کند و ترتیب دهد، و بطور شایسته و لایق برقرار کند، کسی که چیزی را برابر و مساوی نماید، (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)،
- ناسازگار، ناموافق، ناساز:
که دستور باشد مرا شهریار
شدن پیش این دیو ناسازگار،
فردوسی،
چه کار آید آن یار ناسازگار
که هنگام سختی نیاید بکار،
امیرخسرو دهلوی،
-، مضر، ناگوار، ناملائم برای طبع و مزاج:
که در سینه پیکان تیر تتار
بسی بهتر از قوت ناسازگار،
سعدی (بوستان)،
رجوع به ساختن شود
لغت نامه دهخدا
سازگار
اجابت کننده، سازنده، موافق، سازش کننده
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
فرهنگ لغت هوشیار
سازگار((زْ))
سازش کننده، موافق، همآهنگ، گوارا، سزاوار، قانع، خرسند، سازگر
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
فرهنگ فارسی معین
سازگار
منطبق
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
فرهنگ واژه فارسی سره
سازگار
آمیزگار، خوش معاشرت، ملایم طبع، بساز، جور، سازوار، قانع، خرسند، کوک، متجانس
متضاد: ناسازگار، نامتجانس، مساعد، مناسب، موافق، هم آهنگ، هم آواز
متضاد: ناهم آهنگ، گوارا، مهنا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سازگار
متناسقٌ
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به عربی
سازگار
Adaptive, Conformable, Congruous
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سازگار
adaptatif, conforme, congru
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سازگار
inayobadilika, inayolingana, sambamba
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سازگار
سازگار، مطلوب، ملودیک
دیکشنری اردو به فارسی
سازگار
سازگار , ہم آہنگ
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به اردو
سازگار
অভিযোজনযোগ্য , অভিযোজিত , সঙ্গতিপূর্ণ
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به بنگالی
سازگار
ปรับตัวได้ , ปรับตัวได้ , สอดคล้องกัน
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به تایلندی
سازگار
적응적인 , 적응할 수 있는 , 적합한
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به کره ای
سازگار
adaptif, uyumlu
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
سازگار
適応性のある , 一致する , 調和した
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سازگار
אדפטיבי , מתאים , תואם
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به عبری
سازگار
adaptif, sesuai, serasi
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سازگار
अनुकूलनशील , अनुकूलनीय , उपयुक्त
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به هندی
سازگار
adaptief, aanpasbaar, overeenkomend
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به هلندی
سازگار
adaptativo, conforme, congruo
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سازگار
adattivo, conforme, congruo
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سازگار
adaptativo, conforme, congruente
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سازگار
适应的 , 顺从的 , 和谐的
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به چینی
سازگار
adaptacyjny, zgodny, harmonijny
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به لهستانی
سازگار
адаптивний , відповідний
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سازگار
adaptiv, anpassungsfähig, passend
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به آلمانی
سازگار
адаптивный , соответствующий , согласный
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
سازگار بودن، توافق، موافقت، هماهنگی
فرهنگ فارسی عمید
سازش موالفت مقابل ناسازگاری، موافقت، هماهنگی هم آوازی، گوارایی، لیاقت، قناعت خرد سندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
سازش، توافق، هماهنگی، قناعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
آکورد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
Adaptability, Compatibility
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
адаптируемость , совместимость
دیکشنری فارسی به روسی