جدول جو
جدول جو

معنی ساروبیگ - جستجوی لغت در جدول جو

ساروبیگ
(بَ)
سارو سلطان بیگدلی. از سرکردگان سپاه شاه عباس بزرگ برادر زینل بیگ توشمال باشی شاملو بود. بسال 1020 حکومت سارو غرقان و گاورود را داشت و بفرمان شاه عباس یکی از یاغیان را بنام اسکندر بانه ای سرکوب کرد. بسال 1033 تولیت اماکن مقدسۀ عراق و قورجی باشیگری قورچیان نجف اشرف را یافت. پسرش صفی قلی بیگ در دورۀ شاه عباس دوم رتبۀ یساولی صحبت داشت. رجوع به فهرست تاریخ عالم آرای عباسی چ امیرکبیر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساروی
تصویر ساروی
از مردم ساری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساریگ
تصویر ساریگ
جانوری پستان دار، همه چیزخوار و کیسه دار، به اندازۀ گربه با دندان های نیش تیز و برّنده که در جنگل های امریکای جنوبی زندگی می کند
فرهنگ فارسی عمید
طایفه ای از طوایف قشقائی ایران است مرکب از 100 خانوار که در بیضاءرامجرد سکونت دارند، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 84)
لغت نامه دهخدا
عمل پاک کردن قنات و جز آن ازلای: نثل، لاروبی قنات، تنقیۀ قنات، اباثه، لاروبی کردن چاه، ثل، لاروبی چاه، ثلل، لاروبی چاه، حماء، لاروبی کردن و پاک کردن قنات از لای، انتکاش، لاروبی کردن
لغت نامه دهخدا
ساروتی ترخانی، طایفه ای از ایلات ترک، از اعقاب حکام ترخان، و جزو قبائلی است که استندار جلال الدین اسکندر (731- 761) به ری و شهریار و بسال 809 هجری قمری میرزا عمر به مازنداران کوچ داد. (از ترجمه مازندران رابینو ص 202)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ابن فرخان بزرگ از فرمانروایان آل دابویه در طبرستان که مدت هشت سال از 88 تا 96 هجری قمری در دورۀ کودکی برادرزادۀخود خورشید بن داذمهر نایب السلطنه و فرمانروای طبرستان بود، و نام ساری از نام او گرفته شده است. (از ترجمه مازندران رابینو ص 78و 180) و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 403 شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام جائی در کهندز جی به اصفهان است و جغرافی نویسان عرب از آن جمله ابن رسته معرب آن را ساروق ضبط کرده اند: سارویه و اکنون اصفهانیان آن را هفت هلکه گویند که بناء آن در میان شهرستان اصفهان مانده است. (فارسنامۀ ابن البلخی چ اروپا ص 29). و سارویه به در اصفهان که اثر آن اندر شهرستان پیداست از بناهای طهمورث است، و از بعد هزار سال سارویه را پیرامون، دیوارکشیدند، چنانک هست. (مجمل التواریخ و القصص ص 39).
در کتاب ترجمه محاسن اصفهان درباره سارویه حکایت به این مضمون نقل شده که: در وقت طوفان آتش در ایام فرس حکمای وقت جائی را در زمین مدینۀ جی برگزیدند وقهندزی برطریقۀ هرمان بنیاد نهادند و آن را مستقر و مستودع کتب ساختند و پیش از زمان ما بسالی چند یک جانب آن خزانه خرابی یافت و پر از کتب اوایل متقدمان مکتوب بر پوست توز به زبان و لغت پارسی بود. رجوع به محاسن اصفهان چ عباس اقبال ص 16 و رجوع به سارو و ساروق شود
نام قدیم شهر همدان که در مجمل التواریخ و القصص و معجم البلدان سارو ضبط شده و ابن فقیه معرب آن را ساروق ذکر کرده است. رجوع به سارو و ساروق شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در 50 هزارگزی شمال زرقان، کنار راه فرعی مرودشت به ابرج، دامنه، و هوای آن معتدل مالاریائی، آب آن از قنات محصول آن غلات و چغندر و حبوبات است، 450 تن سکنه دارد که به زراعت مشغولند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
کروبیان، کروبیم، فرشتگانی هستند که از حضور خدا فرستاده میشوند و دارای دوبال هستند و در عهد عتیق (تورات) از این فرشتگان یاد شده است، رجوع به قاموس کتاب مقدس ذیل کروب کروبیم و کروبیان شود
لغت نامه دهخدا
میخائیل بک، میخائیل بن شاروبیم بن میخائیل بن شاروبیم (1277- 1336) مؤلف الکافی فی تاریخ مصر القدیم و الحدیث که چهار جزء آن در بولاق مصر به چاپ رسیده و جزء پنجم آن به صورت مسوده باقی مانده است، رجوع به معجم المطبوعات شود
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
گردنه ای است به قرب طبریه و از آن به کوه طور بالا میروند. (یاقوت)
لغت نامه دهخدا
(عِ بَ)
دهی است از دهستان قیلاب بخش اندیمشک شهرستان دزفول، واقع در 68هزارگزی شمال خاوری اندیمشک، و 6هزارگزی شمال غربی راه آهن مازو. کوهستانی، و گرمسیر مالاریائی، آب آن از چشمه، محصول آن غلات دیمی است، و 160 تن سکنه دارد که از عشایر لر هستند و به زراعت اشتغال دارند. از صنایع دستی ملی قالی بافی در آن معمول است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
شهر کوچکی است در فرانسه، در ایالت موزل، در کنار رود خانه سار، و10500 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
(رَ وی)
منسوب به ساری. سروی. ساری ّ. رجوع به ساری شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از لاروبی
تصویر لاروبی
پاک کردن گل و لای (رود قنات و غیره) تنقیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردوبیگ
تصویر اردوبیگ
فرمانده اردو فرمانده سپاهیان
فرهنگ لغت هوشیار
برزیلی گربک از جانوران پستانداریست از راسته کیسه داران که به جثه یک گربه است و گوشتخوار است و بومی آمریکای جنوبی است و شبها برای شکار از لانه اش خارج میشود و دارای دندانهای نیش برنده است. بچه های این حیوان هنگام احساس خطر بر پشت مادر سوار میشوند و دم خود را به دم او میپیچانند ساریگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساروی
تصویر ساروی
منسوب به ساری از مردم ساری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاروبی
تصویر لاروبی
پاک کردن گل و لای، تنقیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سازوبرگ
تصویر سازوبرگ
((زُ بَ))
تجهیزات، ابزار و آلات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساروی
تصویر ساروی
((رَ))
متعلق به شهر ساری در مازندران، اهل ساری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سازوبرگ
تصویر سازوبرگ
تشکیلات
فرهنگ واژه فارسی سره
اسلحه، تجهیزات، یراق، باروبنه، اسباب، لوازم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دختر فرخان بزرگ از ملوک شاهان پادوسبانی تبرستان
فرهنگ گویش مازندرانی