ساری، سار، شاره، شار، دستار بزرگ و نازک که مردان هندی دور سر می بندند تکۀ پارچۀ لطیف به عرض یک متر یا بیشتر و به طول شش یا هفت متر که زنان هندی یک سر آن را به کمر می بندند، قسمت پایین آن به شکل دامن از کمر به پایین را می پوشاند و قسمت دیگرش را دور سینه می پیچند و دنبالۀ آن را روی شانه یا روی سر خود می اندازند
ساری، سار، شاره، شار، دستار بزرگ و نازک که مردان هندی دور سر می بندند تکۀ پارچۀ لطیف به عرض یک متر یا بیشتر و به طول شش یا هفت متر که زنان هندی یک سر آن را به کمر می بندند، قسمت پایین آن به شکل دامن از کمر به پایین را می پوشاند و قسمت دیگرش را دور سینه می پیچند و دنبالۀ آن را روی شانه یا روی سر خود می اندازند
ساره. بنت هادان. ابن باخور یکی از دو زن ابراهیم پیامبرو مادر اسحاق است. وی دختر عم ابراهیم و از زیبارویان روزگار خویش بود. وقتی که نمرود در کار ابراهیم عاجز شد و از او خواست که بابل را ترک گوید ابراهیم ساره را نیز با خود از بابل بیرون برد و ابتدا به حران شام رفت و در آنجا ساره را بعقد خویش در آورد. از آنجا به مؤتفکات فلسطین و بعد به مصر رفت و ساره راخواهر خویش معرفی کرد. ملک مصر که بنا بروایات سنان بن علوان و بروایتی صادوف و بقول صاحب قاموس الاعلام ترکی آپوفیس نام داشت دل به ساره باخت و او را به حضور طلبید و چون خواست دست به سوی او یازد دستش خشک شد. و بدعای ساره شفا یافت و این کار سه بار تکرار گردید. و ابراهیم بقدرت خدای این ماجرا از بیرون میدید. سرانجام ملک مصر آنان را بنواخت و کنیزکی هاجر نام به ساره بخشید. ابراهیم به فلسطین بازگشت و در موضعی بنام قط اقامت گزید. چون ساره عقیم بود هاجر را به ابراهیم بخشید که او را تزویج کرد و اسماعیل از هاجر متولد شد. ساره را رشک آمد و سوگند یاد کرد که سه عضو از هاجر ببرد و چنان کرد و دو سال بعد ابراهیم را واداشت که هاجر و اسماعیل را بجائی دور از آب و آبادانی ببرد. ابراهیم آن دو را بمکه قریب به چاه زمزم رها کرد. چندی بعد به قدرت خدا وقتی که ساره بقولی 70 و بقولی 90 سال داشت اسحاق را بزاد. وی بسن 127 درگذشت و در مزرعۀ حبرون که امروز به قدس خلیل معروف است به خاک سپرده شد. رجوع به مجمل التواریخ و القصص صص 190- 194 و تفسیر ابوالفتوح چ 2 تهران سورۀ هود ج 5 ص 421 و همان کتاب تفسیر سورۀ ابراهیم ج 6 ص 136 و تاریخ گزیده چ عکسی اروپا صص 32- 35 و حبیب السیر چ خیام ج 1 صص 48- 50 و فهرست همان کتاب و نزهه القلوب چ اروپا ص 3 و ترجمه مقدمۀ ابن خلدون ص 708 و قاموس الاعلام ترکی شود. در قاموس کتاب مقدس آمده: ساره (امیره) خواهر پدری ابراهیم بود نه مادری، و زوجه ابراهیم شد و در اول او را سارای میگفتند، لکن خداوند اسم او را به ساره تغییر داد. شکی نیست که او مثل ابراهیم صاحب مواعید بسیارشد. او رفتارش در مصر و وضع کار او با هاجر و شک آوردنش به وعده ای که خدا درباره تولد اسحاق به او داد چنان می نماید که در ایمان خود مستقیم و پا برجا نبود لکن با وجود اینها برای ایجاد نسل موعود کافی بود. مدت صد و بیست و هفت سال عمر کرد و چون درگذشت در مغاره مکفیله که حضرت خلیل برای مدفن خریده بود مدفون گردید. (قاموس مقدس) : بمیان ساحت مشهد (خلیل) دو خانه است. و آن خانه دیگر که بر دست چپ قبله است اندر آن گورساره است. میان هر دو خانه رهگذری که در هر دو خانه در آن رهگذر است. (سفرنامۀ ناصرخسرو). ور ساره دادخواه بدو آید جز خاکسار ازو نرهد ساره. ناصرخسرو (دیوان ص 386). نیامد جز که فضل و علم و حکمت به ما میراث از ابراهیم و ساره. ناصرخسرو (دیوان ص 394). - ساره سیرت، آنکه سیرت و خوی ساره دارد. ساره صفات. پسندیده خوی. ستوده خوی: آسیه توفیق و ساره سیرت است سیرتش بر انس و جان خواهم گزید. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 171). آسیه توفیق و ساره سیرت است ساره را سیاره سیما دیده ام. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 291). - ساره صفات،آنکه صفات پسندیدۀ ساره را دارد. ساره سیرت. پسندیده صفات: ای ساره صفات و آسیه زهد کس چون تو زبیده سان ندیده ست. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 76). - ساره معرفت، آنکه معرفت ساره را دارد. ای آسیه کرامت و ای ساره معرفت حوای وقت و مریم آخر زمان شده. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 4169) نام دختر برادر شیخ ابواسحاق کازرونی (352- 426 ه.ق.) است و پدرش حسن بن شهریاربن زادانفرخ بود. رجوع به فردوس المرشدیه چ تهران ص 168 شود بنت قدرخان. زوجه سلطان مسعود غزنوی (432- 440 هجری قمری) است. رجوع به اخبارالدوله السلجوقیه چ محمد اقبال چ لاهور ص 14 شود نام زنی است و مولاه بنی هاشم است. (سیرۀ ابن هشام). رجوع به عقد الفرید بتحقیق محمد سعید العریان ج 7 ص 304 شود
ساره. بنت هادان. ابن باخور یکی از دو زن ابراهیم پیامبرو مادر اسحاق است. وی دختر عم ابراهیم و از زیبارویان روزگار خویش بود. وقتی که نمرود در کار ابراهیم عاجز شد و از او خواست که بابل را ترک گوید ابراهیم ساره را نیز با خود از بابل بیرون برد و ابتدا به حران شام رفت و در آنجا ساره را بعقد خویش در آورد. از آنجا به مؤتفکات فلسطین و بعد به مصر رفت و ساره راخواهر خویش معرفی کرد. ملک مصر که بنا بروایات سنان بن علوان و بروایتی صادوف و بقول صاحب قاموس الاعلام ترکی آپوفیس نام داشت دل به ساره باخت و او را به حضور طلبید و چون خواست دست به سوی او یازد دستش خشک شد. و بدعای ساره شفا یافت و این کار سه بار تکرار گردید. و ابراهیم بقدرت خدای این ماجرا از بیرون میدید. سرانجام ملک مصر آنان را بنواخت و کنیزکی هاجر نام به ساره بخشید. ابراهیم به فلسطین بازگشت و در موضعی بنام قط اقامت گزید. چون ساره عقیم بود هاجر را به ابراهیم بخشید که او را تزویج کرد و اسماعیل از هاجر متولد شد. ساره را رشک آمد و سوگند یاد کرد که سه عضو از هاجر ببرد و چنان کرد و دو سال بعد ابراهیم را واداشت که هاجر و اسماعیل را بجائی دور از آب و آبادانی ببرد. ابراهیم آن دو را بمکه قریب به چاه زمزم رها کرد. چندی بعد به قدرت خدا وقتی که ساره بقولی 70 و بقولی 90 سال داشت اسحاق را بزاد. وی بسن 127 درگذشت و در مزرعۀ حبرون که امروز به قدس خلیل معروف است به خاک سپرده شد. رجوع به مجمل التواریخ و القصص صص 190- 194 و تفسیر ابوالفتوح چ 2 تهران سورۀ هود ج 5 ص 421 و همان کتاب تفسیر سورۀ ابراهیم ج 6 ص 136 و تاریخ گزیده چ عکسی اروپا صص 32- 35 و حبیب السیر چ خیام ج 1 صص 48- 50 و فهرست همان کتاب و نزهه القلوب چ اروپا ص 3 و ترجمه مقدمۀ ابن خلدون ص 708 و قاموس الاعلام ترکی شود. در قاموس کتاب مقدس آمده: ساره (امیره) خواهر پدری ابراهیم بود نه مادری، و زوجه ابراهیم شد و در اول او را سارای میگفتند، لکن خداوند اسم او را به ساره تغییر داد. شکی نیست که او مثل ابراهیم صاحب مواعید بسیارشد. او رفتارش در مصر و وضع کار او با هاجر و شک آوردنش به وعده ای که خدا درباره تولد اسحاق به او داد چنان می نماید که در ایمان خود مستقیم و پا برجا نبود لکن با وجود اینها برای ایجاد نسل موعود کافی بود. مدت صد و بیست و هفت سال عمر کرد و چون درگذشت در مغاره مکفیله که حضرت خلیل برای مدفن خریده بود مدفون گردید. (قاموس مقدس) : بمیان ساحت مشهد (خلیل) دو خانه است. و آن خانه دیگر که بر دست چپ قبله است اندر آن گورساره است. میان هر دو خانه رهگذری که در هر دو خانه در آن رهگذر است. (سفرنامۀ ناصرخسرو). ور ساره دادخواه بدو آید جز خاکسار ازو نرهد ساره. ناصرخسرو (دیوان ص 386). نیامد جز که فضل و علم و حکمت به ما میراث از ابراهیم و ساره. ناصرخسرو (دیوان ص 394). - ساره سیرت، آنکه سیرت و خوی ساره دارد. ساره صفات. پسندیده خوی. ستوده خوی: آسیه توفیق و ساره سیرت است سیرتش بر انس و جان خواهم گزید. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 171). آسیه توفیق و ساره سیرت است ساره را سیاره سیما دیده ام. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 291). - ساره صفات،آنکه صفات پسندیدۀ ساره را دارد. ساره سیرت. پسندیده صفات: ای ساره صفات و آسیه زهد کس چون تو زبیده سان ندیده ست. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 76). - ساره معرفت، آنکه معرفت ساره را دارد. ای آسیه کرامت و ای ساره معرفت حوای وقت و مریم آخر زمان شده. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 4169) نام دختر برادر شیخ ابواسحاق کازرونی (352- 426 هَ.ق.) است و پدرش حسن بن شهریاربن زادانفرخ بود. رجوع به فردوس المرشدیه چ تهران ص 168 شود بنت قدرخان. زوجه سلطان مسعود غزنوی (432- 440 هجری قمری) است. رجوع به اخبارالدوله السلجوقیه چ محمد اقبال چ لاهور ص 14 شود نام زنی است و مولاه بنی هاشم است. (سیرۀ ابن هشام). رجوع به عقد الفرید بتحقیق محمد سعید العریان ج 7 ص 304 شود
ایوان و صفه. (برهان) (آنندراج). صفه و سکو. (شعوری ج 1 ورق 195) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (رشیدی) (حاشیۀ فرهنگ اسدی خطی نخجوانی). ایوان. رواق. (دمزن). بیساره. (دمزن). نام صفه بود. (اوبهی). ایوان و صفه که اطاق مسقفی است از سه طرف دیوار و یک طرف باز. (فرهنگ نظام از سروری) : خوش باشد در بساره ها می خوردن وز بام بساره ها گل افشان کردن. (لغت فرس، ص 511 چ اقبال: ساره).
ایوان و صفه. (برهان) (آنندراج). صفه و سکو. (شعوری ج 1 ورق 195) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (رشیدی) (حاشیۀ فرهنگ اسدی خطی نخجوانی). ایوان. رواق. (دِمزن). بیساره. (دِمزن). نام صفه بود. (اوبهی). ایوان و صفه که اطاق مسقفی است از سه طرف دیوار و یک طرف باز. (فرهنگ نظام از سروری) : خوش باشد در بساره ها می خوردن وز بام بساره ها گل افشان کردن. (لغت فرس، ص 511 چ اقبال: ساره).
برسات و آن بارانی است که در ایام گرما، پی هم بر ملک هند، و سند بارد و یک ساعت قطع نگردد. (از قاموس المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و زبیدی از صغانی نقل کند که بشاره مصحف آنست و خود مردم هند آن را برساه نامند. (از تاج العروس)
برسات و آن بارانی است که در ایام گرما، پی هم بر ملک هند، و سند بارد و یک ساعت قطع نگردد. (از قاموس المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و زبیدی از صغانی نقل کند که بشاره مصحف آنست و خود مردم هند آن را برساه نامند. (از تاج العروس)
دهی است جزء دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان، واقع در 104 هزارگزی شمال باختری سیردان و سر راه عمومی مالرو خلخال و طارم، کوهستانی، معتدل، آب از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گلیم و جاجیم بافی و راه مالرو و صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان، واقع در 104 هزارگزی شمال باختری سیردان و سر راه عمومی مالرو خلخال و طارم، کوهستانی، معتدل، آب از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گلیم و جاجیم بافی و راه مالرو و صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)