جدول جو
جدول جو

معنی سارس - جستجوی لغت در جدول جو

سارس
دهی است از دهستان زانوسرستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 40 هزارگزی جنوب نوشهر، و 6 هزارگزی پول، کوهستانی، و سردسیر و آب آن از چشمه و رود خانه محلی، و محصول آن غلات و ارزن است، 490 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند و عده ای از آنان در موسم زمستان در قشلاقهای کجور به چوب بری اشتغال میورزند، عده ای از سکنه از ایل خواجوند هستند، معصوم زاده ای دارد، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
سارس
(رَ)
جانوری است هندی. (الفاظ الادویه)
لغت نامه دهخدا
سارس
مخفف (S.A.R.S) نوعی بیماری تنفسی حاد که توسط ویروس سارس ایجاد می شود. از علایم این بیماری تب، اختلالات تنفسی، لرزه، دردهای عضلانی، سردرد و کاهش اشتهاست. بیشتر مرگ و میر ناشی از آن در بیماران بالای 65 سال رخ می دهد، عامل سارس یک کور
تصویری از سارس
تصویر سارس
فرهنگ فارسی معین
سارس
روستایی در جنگل سوربند کجور
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سارا
تصویر سارا
(دخترانه)
صحرا، کوه و دشت، شاهزاده خانم، نام همسر ابراهیم (ع)، مادر اسحاق (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساره
تصویر ساره
(دخترانه)
سارا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سارو
تصویر سارو
(پسرانه)
ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساره
تصویر ساره
ساری، سار، شاره، شار،
دستار بزرگ و نازک که مردان هندی دور سر می بندند
تکۀ پارچۀ لطیف به عرض یک متر یا بیشتر و به طول شش یا هفت متر که زنان هندی یک سر آن را به کمر می بندند، قسمت پایین آن به شکل دامن از کمر به پایین را می پوشاند و قسمت دیگرش را دور سینه می پیچند و دنبالۀ آن را روی شانه یا روی سر خود می اندازند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فارس
تصویر فارس
کسی که زبان مادری اش فارسی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارس
تصویر دارس
کهنه سازنده، ناپدید کننده
فرهنگ فارسی عمید
اسم هندی قنفذ است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان رحیم آباد بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در 12 هزارگزی جنوب رودسر، و 100 گزی شمال رحیم آباد. جلگه ای، و هوای آن معتدل و مالاریائی و آب آن از نهر پلرود، و محصول آن برنج است، 240 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
کبر است. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
فرانسیسک. از نقادان درام و داستان در فرانسه. متولد دوردان (1827- 1899 م.) است.مجموعۀ انتقادات نمایشی او در کتابی بنام ’چهل سال نمایش’ تدوین شده است
لغت نامه دهخدا
(سِ)
نوعی از پرندگان است با پاهای پرده دار شبیه مرغابی. یا شبل باش. بط الماء
لغت نامه دهخدا
ادب کننده تربیت کننده، رام کننده، کسی که کارهای جمعی را با تدبیر اداره کند کاردان سیاستمدار، حاکم فرمانروا. یا سایس پنجم رواق. مریخ. (چه در فلک پنجم است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبارس
تصویر سبارس
یونانی تازی گشته خار پوست از ماهیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سائس
تصویر سائس
سیاست دان، سیاستمدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفرس
تصویر سفرس
یونانی تازی گشته مروارید گیا از گیاهان، زیبدار (ماگنولیا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حارس
تصویر حارس
نگهدارنده، نگهبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارس
تصویر دارس
محوشده، ناپدید شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تارس
تصویر تارس
مرد با سپر سپر دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارا
تصویر سارا
بی غش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سادس
تصویر سادس
ششم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارغ
تصویر سارغ
دستمال بزرگ که در آن چیزی ببندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارب
تصویر سارب
یکراه، یکرو
فرهنگ لغت هوشیار
روشن تابان پرنده ایست کوچک از تیره سبکبالان از گروه دندانی منقاران قدش کمی از گنجشک بزرگتر ولی از قمری کوچکتر است. رنگ پرهای بدنش برنزی مایل به زرد میباشد. پرنده ایست حشره خوار و اجتماعی و چون آفت ملخ است برای زراعت مفید میباشد. در حدود 6 گونه از آن شناخته شده و در ایران فراوانست. یا سار سیاه گونه ای سار که در نواحی گردن و سرو کناره بالها و در انتهای دم دارای پرهای تیره و بقیه پرهایش قرمز رنگ است و جثه اش هم از سار معمولی کمی بزررگتر است و در دفع ملخ بسیار مفید است. در نواحی آسیای صغیر و آسیای مرکزی و ایران میزید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارح
تصویر سارح
چوپان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارخ
تصویر سارخ
دستمال بزرگ که در آن چیزی ببندند بقچه، سفره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارد
تصویر سارد
سوراخ کننده، سخن نیکو و سریع گوینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارق
تصویر سارق
دزد، برگیرنده چیزی به نهادن و به حیله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساری
تصویر ساری
اثر کننده و در رونده به همه اجزای چیزی، سرایت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارا
تصویر سارا
خلوص، خالصی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سارق
تصویر سارق
دزد، راهزن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فارس
تصویر فارس
پارس
فرهنگ واژه فارسی سره