جدول جو
جدول جو

معنی سارالان - جستجوی لغت در جدول جو

سارالان
دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه واقع در 15/5 هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و 500 گزی خاور راه شوسۀ ارومیه به مهاباد، زمین آن جلگه ای و هوای آن معتدل سالم، و آب آن از بار اندوز چای، و محصول آن غلات، انگور، توتون، چغندر و حبوبات است، 284 تن سکنه دارد که به زراعت و صنایع دستی اشتغال دارند، از صنایع دستی جوراب بافی در آن معمول است، راه شوسه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سارالماز
تصویر سارالماز
(دخترانه)
ناپژمردنی، بدون خزان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اردلان
تصویر اردلان
(پسرانه)
مرکب از ارد (درستی و راستی و پارسائی) + لان (مزید موخر)، نام طایفه ای از ایلات کرد ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارسلان
تصویر ارسلان
(پسرانه)
مرد افکن، شکست ناپذیر، شیر، دلیر، شجاع، نام پادشاه سلجوقی، نام پسر مسعود غزنوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساریان
تصویر ساریان
(دخترانه)
نام روستایی در نزدیکی مشهد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساوالان
تصویر ساوالان
(دخترانه و پسرانه)
نام کوه، باج گیر، سبلان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سرایان
تصویر سرایان
در حال سرودن، در حال آوازخوانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارسلان
تصویر ارسلان
حیوان شیر، کنایه از شجاع، برای مثال آنچه منصب می کند با جاهلان / از فضیحت کی کند صد ارسلان (مولوی - ۵۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
دیواری قابل جابجا شدن که از تخته و پارچه ساخته می شود و به وسیلۀ آن قسمتی از یک فضا را از قسمت دیگر جدا می کنند
فرهنگ فارسی عمید
سلطان نشینی است تحت الحمایۀ انگلیس در شمال غرب جزیره بورنئو، با 605000 جمعیت، کرسی آن کوشینگ است
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مرگور بخش سلوانای شهرستان ارومیه که در 17هزارگزی شمال باختری سلوانا و 4 هزارگزی راه ارابه رو نبی به ارومیه واقع است، محلی کوهستانی و هوای آن سرد و سالم است، آب آن از چشمه تأمین میشود و محصولات آن غلات و توتون است، 90 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری و از صنایع دستی به جاجیم بافی میپردازند، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
نام محلی در راه سنندج به ساوجبلاغ، در 5500 گزی سنندج
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بریاجی است که در بخش سردشت شهرستان مهاباد واقع است و 260 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
حاکم نشین کانتن ’گارون علیا’ ناحیۀ ’تولوز’، جمعیت 1539 تن
لغت نامه دهخدا
ده قشلاقی جزء دهستان سیاه رود بخش افجۀ شهرستان تهران، فعلاً بدون سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. واقعدر 24 هزارگزی شمال باختری اسفراین، و 4 هزارگزی باختر راه شوسۀ عمومی بجنورد به اسفراین. دامنه، هوای آن معتدل، آب آن از رودخانه و قنات، و محصول آن غلات، بنشن، پنبه، زیره، تریاک و میوه است، 545 تن سکنه دارد که به زراعت و مالداری مشغولند. دبستان دارد. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
دهی است از دهستان خورش رستم بخش شاهرود شهرستان هروآباد، واقع در 13 هزارگزی جنوب هشجین و 37 هزارگزی راه شوسۀ هروآباد به میانه. کوهستانی و گرمسیر و مالاریایی است. آب آن از رود خانه محلی و چشمه و محصول آن غلات است، 25 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند و از صنایع دستی جاجیم بافی در آن معمول است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
کشتی مقدس مردم اثینه که هر سال تقدیم کنندگان هدایا به معبد آپولون در دلس با آن سفر می کردند
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان صوفیان بخش شبستر شهرستان تبریز، در 17 هزارگزی جنوب خاوری شبستر و 2 هزارگزی شوسۀ تبریز به مرند و یک هزارگزی راه آهن جلفا واقع شده است، هوای آن معتدل و دارای 802 تن سکنه است، آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
محلۀ ساربانان بگفتۀ ابن حوقل جغرافیادان قرن چهارم مهم ترین محلات ری بود، و بازاری مهم داشت که دکانها و کاروانسراهای آن همیشه پر از کالا بود، و رودی بنام جیلانی از آن محله عبور میکرد، رجوع به ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ص 232 شود
لغت نامه دهخدا
(رُلْ اَ)
سرزمین هند را گفته اند. (مسکوکات ایران رابینو ص 98)
لغت نامه دهخدا
برادر امیر اصلانخان قرقلوی افشار و عمه زادۀ نادرشاه بود: امیر اصلان خان در حوالی مراغه از ابراهیم خان (شاه شکست خورد و به کوهستان قراجه داغ پناه برد و بوسیلۀ کاظم خان قراجه داغی دستگیر و تسلیم ابراهیم خان شد. و با ساروخان به قتل رسید. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 29 شود
لغت نامه دهخدا
تجیرگونه ای که در اطاقها برابر تخت خواب نهند تا روشنائی کم کند
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه شهرستان مشهد، که در25 هزارگزی شمال باختری مشهد، در کنار راه شهر طوس قرار دارد، زمین آن جلگه ای و هوای آن معتدل است و 79تن سکنه دارد که شغل آنان زراعت و مالداری است، از آب رودخانه مشروب میشود و محصول غلات و تریاک دارد، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
جزیرۀ ساخالین و بزبان ژاپنی کارافتو جزیره ای است کوهستانی واقع در مشرق آسیا در اقیانوس کبیر نزدیک به خاک سیبری بین دریای ژاپن و دریای اختسک بمساحت 75360 هزارگز مربع و با 500000 تن سکنه، در این جزیره عده ای از نژاد بومی از سه قبیلۀ آینوس، و در وچوناس، و غیلئاکس، بسر میبرند و گروهی از روسها و ژاپنیها و چینی ها و کره ایها نیز بدانجا مهاجرت کرده اند، این جزیره اول بار بسال 1643 میلادی بوسیلۀ هلندیها کشف شد، بسال 1857 میلادی شمال آن بوسیلۀ روسها اشغال گردید، بسال 1905 میلادی بین روس و ژاپن تقسیم شد، قسمت شمالی آن به مساحت 37988 هزارگز مربع با11800 تن سکنه نصیب روسها گردید که الکساندر روفسک مرکز آن بود، و قسمت جنوبی که کارافتو نامیده میشد با36090 هزارگز مربع مساحت و با203750 تن سکنه به ژاپن تعلق یافت و مرکز آن تویوهارا بود، بعد از جنگ دوم جهانی تمام ساخالین جزو روسیه اعلام شده است، هوای ساخالین سرد ومشابه هوای سیبریه است، در شمال و مشرق آن درجۀ حرارت در زمستان تا 37 درجه زیر صفر پائین می آید و آب سواحل منجمد میگردد ولی درجۀ حرارت مغرب و جنوب آن بکمتر از 25 درجه زیر صفر نمیرسد، برف و یخ در این جزیره گاهی تا تابستان باقی است، این جزیره معادن نفت و زغال سنگ دارد، قسمتی از اراضی آن پوشیده از جنگل است، صید ماهی نیز از منابع ثروت آن بشمار میرود
لغت نامه دهخدا
از نسل ساریدبن زبولونند، (سفر اعداد 26:26) (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
ترکی درنده شیر شیر، دلیر، یکی از ویژه نام های ترکی است شیر درنده، شیر، مجازاًمرد شجاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارطلان
تصویر ارطلان
لاتینی گشته توکا از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داراشان
تصویر داراشان
آنکه صاحب شان و شوکت دارا باشددارد آنکه سیرت پادشاهان دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاراوان
تصویر پاراوان
دیواری که از تخته یا پارچه درست کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساروان
تصویر ساروان
بمعنی ساربان است که شتردار باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساربان
تصویر ساربان
محافظت کننده و نگاه دارنده شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرایان
تصویر سرایان
سراینده، در حال سرودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاراوان
تصویر پاراوان
تجیر، دیوار مانندی که از تخته و پارچه ساخته می شود و به وسیله آن قسمتی از اتاق، مغازه و... را از قسمت دیگر جدا می کنند
فرهنگ فارسی معین
مرتعی در حوزه ی رویان نور
فرهنگ گویش مازندرانی