بسیار کوبنده. (اقرب الموارد). زن سعتری. (دهار) (مهذب الاسماء) : امراءه سحاقه، زن بزرگ و فروهشته پستان و این نعت بدانست مر زنان را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
بسیار کوبنده. (اقرب الموارد). زن سعتری. (دهار) (مهذب الاسماء) : امراءه سحاقه، زن بزرگ و فروهشته پستان و این نعت بدانست مر زنان را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
تأنیث ساحر. رجوع به ساحر شود، زن جادوگر. (غیاث اللغات) (آنندراج) : گیتی زنی است خوب و بداندیش و شوی جو باعذب و فتنه ساز و بگفتار ساحره. ناصرخسرو (دیوان ص 383). - ارض ساحره، سراب. (اقرب الموارد)
تأنیث ساحر. رجوع به ساحر شود، زن جادوگر. (غیاث اللغات) (آنندراج) : گیتی زنی است خوب و بداندیش و شوی جو باعذب و فتنه ساز و بگفتار ساحره. ناصرخسرو (دیوان ص 383). - ارض ساحره، سراب. (اقرب الموارد)
مساحقه. سعتری کردن زن با زن. (المصادر زوزنی). سعتری کردن با زنان. (تاج المصادر بیهقی). عملی که زنان مبتلی به حکۀ شرمگاه با هم کنند و به طریقی به روی هم بیفتند که پشت شرمگاه یکی به روی پشت شرمگاه دیگری واقع شود و سپس آنها را بهم بسایند. (ناظم الاطباء). طبق زدن. طبق زنی. سحق
مساحقه. سعتری کردن زن با زن. (المصادر زوزنی). سعتری کردن با زنان. (تاج المصادر بیهقی). عملی که زنان مبتلی به حکۀ شرمگاه با هم کنند و به طریقی به روی هم بیفتند که پشت شرمگاه یکی به روی پشت شرمگاه دیگری واقع شود و سپس آنها را بهم بسایند. (ناظم الاطباء). طبق زدن. طبق زنی. سحق