- ساجر
- گرم کننده تنور
معنی ساجر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بازرگان، سوداگر
جادوگر، افسونگره
دیگر
منع کننده، باز دارنده از کاری
ساکن، آرمیده بی باد
مسافر، به سفر رونده، سفر کننده، کاروانی
روشن تابان پرنده ایست کوچک از تیره سبکبالان از گروه دندانی منقاران قدش کمی از گنجشک بزرگتر ولی از قمری کوچکتر است. رنگ پرهای بدنش برنزی مایل به زرد میباشد. پرنده ایست حشره خوار و اجتماعی و چون آفت ملخ است برای زراعت مفید میباشد. در حدود 6 گونه از آن شناخته شده و در ایران فراوانست. یا سار سیاه گونه ای سار که در نواحی گردن و سرو کناره بالها و در انتهای دم دارای پرهای تیره و بقیه پرهایش قرمز رنگ است و جثه اش هم از سار معمولی کمی بزررگتر است و در دفع ملخ بسیار مفید است. در نواحی آسیای صغیر و آسیای مرکزی و ایران میزید
سرگشته سراسیمه بی باک، خیره، شوخ چشم
شمشیر، تیغ
پیاله، جام شرابخواری
بد انگیر بد خواه
گوشتفروش
فسوس کننده، مسخر کننده، مستهزی
افسونگر، سحر کننده، جادو کن
آرمیده، آرام نان مخصوصی که روی ساج پزند
از ریشه پارسی یک ساگ یک درخت ساگ، پلمه کهبد (لوح صراف)
کلند (قلاده سگ) تکه چوب که با ریسمان بگردن سگ بندند قلاده سگ جمع سواجیر
تازی از فرانسوی درخت نان درخت نان درخت ساگو
آهنگین گوی، راست سخن بی رودرواسی، نیکو روی نکو
سجده کننده
فضای خانه صحن خانه حیاط، زمینی که سقف نداشته باشد، ناحیه، درگاه جمع ساحات
پوشنده، روپوش، عورت پوش
سر کننده رونده، جاری روان، همه جمیع، باقی چیزی باقی مردم دیگر: شاگردان حروفچین پنج نفر عمله طبع ده نفر سایر هفت نفر، جمع سایرین. توضیح بعضی پندارند که سایر (سائر) در عربی به معنی همه و جمیع است و بمعنی بقیه نیامده. این قول اشتباه است: (السائر الباقی)
بیدار مانده
افسانه گوینده، نقال
رونده، روان، جاری
بازدارنده، مانع