- ساتی (دخترانه)
- در مصر باستان، نام فرشته نگهبان ارواح
معنی ساتی - جستجوی لغت در جدول جو
- ساتی
- آیینی در میان هندوها که طبق آن زنی که شوهرش می مرد باید خود را در آتشی که برای سوزاندن جسد آماده می شد، می انداخت تا با جسد او بسوزد و خاکستر شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غریزی، عارضی، اصلی
تارنما، جایگاه
گوهری، خدادادی
شدت، زحمت
عالم خدائی، عالم خدای
نوعی میمون کوچک با دمی بزرگ و پیکری پشم آلود و ریشی پهن و آن مخصوص آمریکاست و بمعنی نوشابه الکلی ژاپنی
آب دهنده، آنکه سیراب کند
اثر کننده و در رونده به همه اجزای چیزی، سرایت کننده
کوشنده، کوشا، جدی، کاری
منسوب به ساعت بنا بساعت:) اب را این جا ساعتی میفروشند . (، قسمی قفل پرده دار. یا بمب ساعتی بمبی است که چنان تنظیم شود که در ساعت معین خود به خود منفجر شود
گدا و گدائی کننده
در جزو اخیر بعض کلمات مرکب آید بمعنی سازندگی بنا کردن عمل آوردن و آن عمل و شغل سازنده آنرا رساند: آباژور سازی آبجو سازی بخاری سازی چرمسازی: صابون سازی کاشی سازی مجسمه سازی یراق سازی، گاه محل و مکان و دکان و کارخانه ای را که در آن چیزی سازند رساند
سفید سپید بیاض
آرمیده، آرام نان مخصوصی که روی ساج پزند
نوعی پارچه نخی شبیه به اطلس
چکه چکیده دارویی است مانند کمای خشک مستعمل در طب قدیم روشنک
پوشنده، روپوش، عورت پوش
فراموشکار، غافل
آبکش آبیار
یکصدم از هر واحد را گویند
بلند، عالی پسر نوح و پدر اقوام سامی
فریبنده، سخت تاریک
جامه کهنه
آمادن آماده کردن، نرمیدن نرمی کردن نرم شدن منسوب به تات، یکی از لهجه های ایرانی. آماده شدن حاصل گشتن کار دست دادن فراهم آمدن، رفق و نرمی کردن
محکمی استواری سفتی مقابل سستی نرمی، دشواری اشکال مقابل آسانی سهولت، درشتی صلابت، بخل خست، سنگدلی بیرحمی، زحمت شفقت، محنت رنج، فقر تهیدستی، آسیب بلا آفت. یا سختی دیوار دهر. حوادث روزگار، آفتاب
نرمی ملایمی مقابل سختی، نازکی ضعف، ناتوانی ضعف، تنبلی کاهلی، بیدوامی، بیهودگی بطلان، کندی بطوء آهستگی، تامل درنگ
از ساخته های نادرست فارسی گویان از سنه تازی چنبی ترا دادی (خرد ناب)
در بازی الک و دولک به موقعی اطلاق شود که ضمن پرتاب دولک با الک تلاقی نکند در این صورت یک امتیاز بد به حساب آرند