بروایت هرودوت تیره ای از مردم مشرق یا شمال شرق ایران بود، و مقر ایشان در تقسیمات شاهنشاهی هخامنشی جزو ایالت هفتم بشمار میرفت، نام آنها در کتیبۀ نقش رستم ’ث ت گوش’ آمده است، رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1473 و ثت گوش در این لغت نامه شود
بروایت هرودوت تیره ای از مردم مشرق یا شمال شرق ایران بود، و مقر ایشان در تقسیمات شاهنشاهی هخامنشی جزو ایالت هفتم بشمار میرفت، نام آنها در کتیبۀ نقش رستم ’ث َ ت َ گوش’ آمده است، رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1473 و ثت گوش در این لغت نامه شود
نامی است که بازرگانان مغربی به علایا = ادالیا میدادند و آن را علأالدین سلجوقی در محل خرابه های کراسسیوم بنا کرده بود و مهم ترین بندر جنوب اناطولی بشمار میرفت، رجوع به ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی ص 160 و ترجمه سفرنامۀ ابن بطوطه ص 280 شود
نامی است که بازرگانان مغربی به علایا = ادالیا میدادند و آن را علأالدین سلجوقی در محل خرابه های کراسِسیوم بنا کرده بود و مهم ترین بندر جنوب اناطولی بشمار میرفت، رجوع به ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی ص 160 و ترجمه سفرنامۀ ابن بطوطه ص 280 شود
به معنی مطلوب و محبوب باشد. (جهانگیری) (رشیدی) (برهان) (غیاث). در ترکی محبوب و معشوق را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) : ای پسر نردباز داو گران تر بباز وز دو کف ساتگین ساتگنی کش بدم. منوچهری (از جهانگیری، انجمن آرا، آنندراج). ، قدح و پیالۀ شراب خوری. (برهان). قدح بزرگ و پیاله و آوند و شراب. ساغر و ساتگی و ساتگینی. (شرفنامۀ منیری). مجازاً پیالۀ شرابخوری. (جهانگیری) (مؤید الفضلاء) (غیاث اللغات). قدح را ساتگین و ساتگنی گفته اند یعنی دوستگانی، [بمناسبت معنی حقیقی آن که محبوب و معشوق است و آن عبارت است از پیالۀ بزرگ که پر کرده بیاد دوستی از دوستان حاضر و غایب نوشند. این لغت فارسی نیست بلکه ترکی است اما دراشعار فارسی بسیار است. (انجمن آرا) (آنندراج) : زاهد ار بیند آن دو لعل چو می ساتگینی بر او کند سه منی. سپاهانی (از شرفنامۀ منیری)
به معنی مطلوب و محبوب باشد. (جهانگیری) (رشیدی) (برهان) (غیاث). در ترکی محبوب و معشوق را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) : ای پسر نردباز داو گران تر بباز وز دو کف ساتگین ساتگنی کش بدم. منوچهری (از جهانگیری، انجمن آرا، آنندراج). ، قدح و پیالۀ شراب خوری. (برهان). قدح بزرگ و پیاله و آوند و شراب. ساغر و ساتگی و ساتگینی. (شرفنامۀ منیری). مجازاً پیالۀ شرابخوری. (جهانگیری) (مؤید الفضلاء) (غیاث اللغات). قدح را ساتگین و ساتگنی گفته اند یعنی دوستگانی، [بمناسبت معنی حقیقی آن که محبوب و معشوق است و آن عبارت است از پیالۀ بزرگ که پر کرده بیاد دوستی از دوستان حاضر و غایب نوشند. این لغت فارسی نیست بلکه ترکی است اما دراشعار فارسی بسیار است. (انجمن آرا) (آنندراج) : زاهد ار بیند آن دو لعل چو می ساتگینی بر او کند سه منی. سپاهانی (از شرفنامۀ منیری)