جدول جو
جدول جو

معنی سابق - جستجوی لغت در جدول جو

سابق
(پسرانه)
مربوط به گذشته، پیشین، مقدم، پیشی گیرنده، سبقت گیرنده، نام چندتن از شخصیتهای تاریخی از جمله نام یکی از اصحاب پیامبر (ص)
تصویری از سابق
تصویر سابق
فرهنگ نامهای ایرانی
سابق
پیشین
تصویری از سابق
تصویر سابق
فرهنگ واژه فارسی سره
سابق
پیشین، پیشی گیرنده
تصویری از سابق
تصویر سابق
فرهنگ لغت هوشیار
سابق
((بِ))
پیشی گیرنده، قبلی، گذشته
تصویری از سابق
تصویر سابق
فرهنگ فارسی معین
سابق
زمان گذشته، پیشین، پیشینه، سبقت گیرنده، پیشی گیرنده، پیش افتاده
تصویری از سابق
تصویر سابق
فرهنگ فارسی عمید
سابق
Former
تصویری از سابق
تصویر سابق
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سابق
бывший
دیکشنری فارسی به روسی
سابق
ehemalig
دیکشنری فارسی به آلمانی
سابق
колишній
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سابق
były
دیکشنری فارسی به لهستانی
سابق
前任的
دیکشنری فارسی به چینی
سابق
anterior
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سابق
precedente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سابق
anterior
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سابق
ancien
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سابق
voormalig
دیکشنری فارسی به هلندی
سابق
पूर्व
دیکشنری فارسی به هندی
سابق
sebelumnya
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سابق
سابقٌ
دیکشنری فارسی به عربی
سابق
이전의
دیکشنری فارسی به کره ای
سابق
לשעבר
دیکشنری فارسی به عبری
سابق
前の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سابق
eski
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
سابق
wa zamani
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سابق
อดีต
دیکشنری فارسی به تایلندی
سابق
প্রাক্তন
دیکشنری فارسی به بنگالی
سابق
سابق
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سابقه
تصویر سابقه
پیشینه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سابقا
تصویر سابقا
پیشتر، پیشترها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سابقی
تصویر سابقی
پرن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابقه
تصویر سابقه
تقدم، حق پیشین، پیشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابقا
تصویر سابقا
زمان پیش، پیشتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابقا
تصویر سابقا
در سابق، پیش از این، در زمان پیش، پیشتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سابقه
تصویر سابقه
سابق، زمان گذشته، پیشین، پیشینه، سبقت گیرنده، پیشی گیرنده، پیش افتاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سابقه
تصویر سابقه
((بِ قَ یا قِ))
سبقت گیرنده، پیشینه، اعمالی که در گذشته انجام شده
فرهنگ فارسی معین