جدول جو
جدول جو

معنی سابعات - جستجوی لغت در جدول جو

سابعات(بِ)
جمع واژۀ سابعه. رجوع به سابعه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساعات
تصویر ساعات
ساعت ها، مقیاس زمان ها، کنایه از وقت ها، هنگام ها، کنایه از زمانهای اندک، جمع واژۀ ساعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سابحات
تصویر سابحات
سابح، کشتی ها، ستارگان
فرهنگ فارسی عمید
خطوط ساعات در اصطرلاب خطوطی است دور از یکدیگر در زیر مقنطرات: و خطهای ساعات معوجه آن اند که زیر افق میان مدار سرطان و مدار جدی کشیده است، و بمیان هر دو خطی عددشان نبشته است، از یکی تا دوازده، (التفهیم ص 295)، و رجوع بشکل صفحۀ 295 در همان کتاب شود
جمع واژۀ ساعه، پاره هائی از روز و شب، (منتهی الارب)، دمها، نفسها و لحظات، اوقات، تقسیمات مخصوص روز و شب، هر ساعتی برابر 60 دقیقه است، آلات وقت شمار، رجوع به ساعت شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
جمع واژۀ سابقه. رجوع به سابقه شود، فرشتگانی که پیشی بردند بر دیوان در سماعت وحی. (منتهی الارب) (آنندراج). قوله تعالی: و السابقات سبقاً (قرآن 4/79). یعنی فرشتگانند که پیشی میگیرند پریان را بگوش داشتن به وحی. (شرح قاموس) (ترجمه قاموس). فرشتگان که پیشی گرفتند بر شیاطین در وحی به پیغمبران. (تاج العروس). فرشتگان که پیشی گرفتند بر پریان در استماع وحی. (تهذیب از تاج العروس). مقاتل گفت فرشتگانند که جانهای مؤمنان ببهشت می برند. عطا گفت اهل آسمانند که مسابقت میکنند. بر یکدیگر سبق میبرند. (تفسیر ابوالفتوح چ 3 ج 10 ص 217) ، و گفته اند ارواح مؤمنین که بسهولت از بدن خارج میشوند. (تاج العروس). عبداﷲ مسعود گفت جانهای مؤمنان است که سابق میشوند ببهشت. (ابوالفتوح) ، و گفته اند سابقات ستارگان است. (تاج العروس). قتاده گفت ستارگانند که بهری از بهری سبق میبرند در رفتن. (تفسیر ابوالفتوح ج 10 ص 217) ، فالسابقات سبقاً، و هی العقول. (رساله فی اعتقاد الحکماء شهاب الدین سهروردی)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
جمع واژۀ سابغه. رجوع به سابغه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ شِ کَ تَ)
هفتم. هفتمین. بار هفتم
لغت نامه دهخدا
(بِ)
جمع واژۀ سابحه. رجوع به سابحه شود، کشتیها. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، ارواح مؤمنان. (اقرب الموارد). ارواح مؤمنان که به آسانی بیرون کرده شوند. (منتهی الارب) (آنندراج). ارواح المؤمنین تخرج بسهولت. (تاج العروس) ، ستارگان. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، فرشتگان که میان زمین و آسمان تسبیح کنند. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سابیاء
تصویر سابیاء
زهپوشه (مشیمه)، کره شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالدات
تصویر سالدات
سرباز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایقات
تصویر سایقات
مونث سایق سوق دهنده راننده محرک جمع سایقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایرات
تصویر سایرات
جمع سایره، سیارات ستارگان گردنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سانحات
تصویر سانحات
جمع سانحه، رخدادها جمع سانحه اتفاقات سرگذشتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سامعان
تصویر سامعان
دو گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سامکات
تصویر سامکات
جمع سامکه، بلندها مونث سامک جمع سامکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساجدات
تصویر ساجدات
جمع ساجده، نگونیگران مونث ساجد سجده کننده جمع ساجدات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباعیات
تصویر سباعیات
جمع سباعیه، هفت پاره ها مونث سباعی جمع سباعیات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سائره، گردندگان ستارگان گردنده جمع سایره، سیارات ستارگان گردنده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ثابته. ستارگان ثابت. یا چرخ ثابت فلک ثابت. فلکی که ستارگان ثابت درآن هستند (بعقیده قدما) فلک ثوابت چرخ هشتم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساترات
تصویر ساترات
جمع ساتره، پوشانندگان مونث ساتر پوشاننده پنهان کننده جمع ساترات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سافرات
تصویر سافرات
جمع سافره، راهیان مونث سافر، صاحبان سفر: قوم سافره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساحرات
تصویر ساحرات
مونث ساحر زن جادوگر جمع ساحرات سواحر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساعاتی
تصویر ساعاتی
منسوب به ساعت، ساعت ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساباطات
تصویر ساباطات
جمع ساباط، سرپوشیده ها سایبان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابقیت
تصویر سابقیت
در تازی نیامده بیشتر بودن پیشتر بودن جلوتر بودن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سابقه، فرشتگان، جان های پاک، خردها (در فرزان) جمع سابقه، فرشتگانی که پیشی بردند بر دیوان و شیاطین در ساعت وحی، ارواح مومنان که به سهولت از بدن خارج میشوند، عقول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساقطات
تصویر ساقطات
جمع ساقطه، شخشیدگان مونث ساقط جمع ساقطات سواقط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راضعات
تصویر راضعات
جمع راضعه، دایگان جمع راضعه دایگان مرضعات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ساعت، زمان ها با سرها تسوها، گاهنماها جمع ساعت. یا خطوط ساعت در اصطرلاب خطوطی است دور از یکریگر در زیر مقنطرات
فرهنگ لغت هوشیار
هفتمین هفتمین بار (واژه های فارسی) هفتم هفتمین بار ماده (موضوع) هفتم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابحات
تصویر سابحات
جمع سابح، جمع سابحه، کشتی ها ستارگان فرشتگان
فرهنگ لغت هوشیار
مونث سابع جمع سابعات، شش یک عشر سادسه 60، 1 سادسه و هر سابعه به 60 ثامنه تقسیم میشود جمع سوابع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
پیروی و اطاعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابحات
تصویر سابحات
((بِ))
فرشتگانی که میان زمین و آسمان تسبیح کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضایعات
تصویر ضایعات
پسمان ها
فرهنگ واژه فارسی سره