- سائلین
- جمع سایل پرسش کنندگان سوال کنندگان
معنی سائلین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع سافل، فرود ترین، گمراهان جمع سافل در حالت نصبی و جری یا اسفل سافله هفتمین طبقه دوزخ که در زیر طبقات است، گمراهی کافر ضلالت
جمع سایل پرسش کنندگان سوال کنندگان
جمع سایس در حالت رفعی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع سایر اشخاص دیگر دیگران: خانمها با کالسکه روان گشتند و سایرین هم داخل خانه شدند
قائل ها، گوینده های سخن، سخنگوها، جمع واژۀ قائل
سافل ها، پایین ها، فرودها، نشیب ها، پست ها، فرومایه ها، زبون ها، جمع واژۀ سافل
جمع قایل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) قایلین بخلا
برسازها
پایین ترین پایین ترین، هفتمین طبقه دوزخ که زیر همه طبقات است اسفل سافلین
دیگران
آنتیک
کوچ کننده رحلت کننده کوچنده جمع راحلین، جمع راحل، راهیان فراروان فراپروازان
مقیمان، باشندگان
جمع سارق در حالت نصبی و جری دزدان
نوعی ماهی دریائی است از نوع (آلوز) شبیه به شاه ماهی ولی کوچکتر از آن بطول نزدیک به 52 صدم گز، موسم صید آن از خرداد تا آبان است
جمع سابق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)، پیشینیان گذشتگان، در گذشتگان مردگان، (رجال) کسانی که با امیرالمومنین ع رجوع کردند و ایشان ابوالهیئم ابن تیهان جابربن عبدالله و جمعی دیگر بودند
دو ارش، دو بازو، دو بازو بند دو ساعد دو بازو، دو بازو بند
جمع ساحر، جادوگران افسونگران جمع ساحر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) جادوگران
جمع ساجد، فروتنان نگونیگران جمع ساجد در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
محبوب و مطلوب
ترکی مهجام ساغر، دلستان
یونانی رواس (کرفس الما) از گیاهان کرفس آبی
جمع سایس در حالت رفعی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
در تازی نیامده دیگران جمع سایر اشخاص دیگر دیگران: خانمها با کالسکه روان گشتند و سایرین هم داخل خانه شدند
نظم و ترتیب، شایسته و آراسته
در آینده درون آینده مقابل خارج جمع داخلین، درون اندرون، مقابل خارج. یا داخل و خارج. درون و بیرون، داخله و خارجه، جمع داخل، درونیان، درون ها، درآیندگان
هر چیز که از سفال سازند سفالی: کوزه سفالین
جمع صائن، خویشتنداران پرهیزگاران، جمع صاین. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع صایم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) روزه داران
سالها، جمع واژۀ سال برای مثال چنان زی کزآن زیستن سالیان / تو را سود و کس را نباشد زیان (نظامی۵ - ۷۸۰)
مربوط به یک یا چند سال