- سائقه
- مونث سایق سوق دهنده راننده محرک جمع سایقات
معنی سائقه - جستجوی لغت در جدول جو
- سائقه
- سایق، سوق دهنده، جلو برنده، چاروا، رانندۀ اتومبیل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث بائق: و سختی بدی
چشائی، یکی از حواس پنجگانه که با آن مزه چیزها دریافته میشود و آلت آن زبان است
پیشینه
مونث سارق دزد زن، زنجیر بند مونث سارق زن دزد
تقدم، حق پیشین، پیشی
شیون کننده زن
مونث سایق سوق دهنده راننده محرک جمع سایقات
پرسیاوشان از گیاهان دارویی
مونث سائم خود چر، رمه رمه گوسفند مونث سایم، چارپایانی که در گیاه زاری که همه مسلمانان در آن شریک باشند چریده باشند، رمه گوسفند
مونث سائل سپید پیشانی، سپید بینی مونث سایل، سپیدی پیشانی و قصبه بینی که باعتدال باشد، یا نفس سایله. خون جهنده. یا صاحب نفس سایله. جانداری که چون سر او را ببرند خون از رگهای وی بجهد حشرات ماهیها
مونث سائف ریگ تنک
مونث سایس
مونث سائر ستاره گردنده مونث سایر. یا هفت سایره. هفت سیاره
مونث سایح زنی که جهانگردی کند
بنده یا مال آزاد شده
مؤنث واژۀ فایق، برگزیده، برتر، چیره، مسلط
سابق، زمان گذشته، پیشین، پیشینه، سبقت گیرنده، پیشی گیرنده، پیش افتاده
مونث عائق باز دارنده
فایقه در فارسی مونث فائق و زیباترین: زن مونث فایق زنی که از حیث جمال بر همگان رجحان داشته باشد، یا احترامات فایقه. احترامات عالیه (در ذیل نامه ها پیش از امضا نویسند: با تقدیم احترامات فایقه)، یا ریاست فایقه. ریاست عالیه
چشایی، از حواس پنجگانه که با آن مزۀ چیزها دریافته می شود و آلت آن زبان است
گاو، گوسفند، اسب و شتر که خود در بیابان بچرند و علف بخورند و اگر بیشتر سال را سائمه باشند با شرایط نصاب باید زکات آن ها داده شود
عضو استوانه شکل گیاه و درخت که بخلاف ریشه در هوا بسمت بالا نمو میکند و حامل شاخه ها و برگها و گلها میباشد
راننده پس زننده سوق دهنده راننده ترغیب کننده محرک جمع سواق
عضو استوانه شکل گیاه و درخت که به خلاف ریشه در هوا به سمت بالا نمو می کند و حامل شاخه ها و برگ ها و گل ها است، مقابل مقدمه و جلودار، موکب، دنبالۀ لشکر