جدول جو
جدول جو

معنی ساآنه - جستجوی لغت در جدول جو

ساآنه
(نِ)
رودخانه ای است در سویس که فرانسویان آن را سارین و آلمانیها زانه نامند و آن از درّۀ منجمد سانتز در ناحیۀ برن سرچشمه میگیرد و از نواحی وود و فریبورگ میگذرد و در ساحل چپ رود خانه آر به آن میپیوندد. مجرای زانه 125 هزارگز طول دارد و در ناحیۀ فریبورگ پل معلق زیبائی بر روی آن بسته اند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساینه
تصویر ساینه
(دخترانه)
در گویش مازندران سایه
فرهنگ نامهای ایرانی
(لِ)
زاله. ساآله ساکسون رودخانه ای است در آلمان که از کوه فیختلگبرگ در باویر سرچشمه میگیرد و پس از سیراب کردن نواحی هوف سالفلد، رودواشتاد، اینا، نومبورگ، بطرف اونستروت میرود و پس از سیراب کردن مرسبورگ، الستربلانش، لیپزیک، هال، برنبورگ، کالب و پس از طی 400 هزارگز در ساحل چپ برود خانه الب میریزد
زاله. رودخانه ای است در آلمان که در کنار سالزبورگ هاوزن برود خانه سالتز میریزد و مجرای آن 100 هزارگز است
زاله. رودخانه ای است در آلمان، که ازباویر سرچشمه میگیرد و پس از طی 110 هزارگز به ماین میریزد
لغت نامه دهخدا
(کِ نَ)
تأنیث ساکن. ایستاده. متوقف، بی حرکت. بی اعراب، آسوده. آرام، زن باشنده. متوطنه. و رجوع به ساکن شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 7هزارگزی باختر دیزگران، و 6 هزارگزی خاور راه شوسۀکردستان. کوهستانی و سردسیر، آبش از رود خانه وندرنی بالا، محصولش غلات، حبوبات، چغندر قند، لبنیات و توتون است و 145 تن سکنه دارد که به زراعت میگذرانند. از صنایع دستی محلی بافتن گلیم و قالیچه در آن معمول است. راه آن مالرو است در تابستان از شیروانه اتومبیل بدان توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(وِ نَ / نِ)
کرباسی که بطفل نوزاد پیچند. (اشتینگاس) (شعوری ج 2 ورق 77)
لغت نامه دهخدا
(خِ نَ)
تأنیث ساخن. گرم. لیله ساخنه، شبی گرم. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(فِ نَ)
باد خاکروب. (منتهی الارب) (آنندراج). باد وزنده بر روی زمین و خراشنده خاک را. (شرح قاموس). باد وزنده بر روی زمین. (قطر المحیط). ج، سوافن
لغت نامه دهخدا
(نَ)
یا اوسئیر. شهری عربی، حاکم نشین یمن و دارای 25000 تن سکنه است. محل صادرات قهوه است. (از لاروس). رجوع معجم البلدان و رجوع به سان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساکنه
تصویر ساکنه
مونث ساکن: خاموش اجنبان مونث ساکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سافنه
تصویر سافنه
باد خاکروب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساخنه
تصویر ساخنه
مونث ساخن: گرم داغ مونث ساخن لیله ساخنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساجنه
تصویر ساجنه
تندابه رو
فرهنگ لغت هوشیار
سایه
فرهنگ گویش مازندرانی
مطرب، ساز زن، سرناچی
فرهنگ گویش مازندرانی