جدول جو
جدول جو

معنی زیژ - جستجوی لغت در جدول جو

زیژ
برف و ثلج، (ناظم الاطباء)، ریزه های برف و برف ریزه ها باشد که از هوابه هنگام سرما بارد، (آنندراج)، رجوع به زیز شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زیا
تصویر زیا
(پسرانه)
زنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زید
تصویر زید
(پسرانه)
نام یکی از اصحاب پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زید
تصویر زید
افزون شدن، افزون کردن، نامی از نام های مردان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زین
تصویر زین
آراستن، نیکو کردن، مقابل شین، خوبی، نیکویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیر
تصویر زیر
مقابل بالا و زبر، پایین، ته، علامتی به شکل «ی» که در پایین حرف گذاشته می شود، کسره، مقابل بم، در موسیقی صدای پست و نازک، صدای باریک
زیر لب: کنایه از سخن آهسته، سخنی که کسی آهسته با خود یا دیگری بگوید
زیر نگین: کنایه از چیزی که در تصرف یا زیر فرمان شخص باشد، بیشتر دربارۀ ملک و کشور اطلاق می شود
زیر و بالا: پایین و بالا، کنایه از سخن بی معنی و نامربوط، برای مثال بالای چنین اگر در اسلام / گویند که هست زیروبالاست (سعدی - ۳۲۹)
زیر و بالا گفتن: کنایه از سخنان بی معنی و نامربوط گفتن
زیر و رو: پایین و بالا
زیر و رو کردن: پایین و بالا کردن، کنایه از برهم زدن و درهم آمیختن و مخلوط کردن
زیر و زبر: پایین و بالا، کنایه از آشفته و درهم برهم و شوریده و ویران
زیر و زبر کردن: خراب کردن، ویران ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریژ
تصویر ریژ
کام، آرزو، مراد، هوس، برای مثال دیدی تو ریژ و کام بدو اندرون بسی / با ریدکان مطرب بودی به فرّ و زیب (رودکی - ۴۹۳)
زمین پشته پشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیگ
تصویر زیگ
زیج، جدولی که در قدیم برای محاسبۀ نجومی و تعیین احوال و حرکات ستارگان و استخراج احکام به کار می رفته، حساب نجوم، طریقۀ ستاره شناسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیغ
تصویر زیغ
برگردیدن از حق، انحراف از راه راست، میل از حق به باطل، میل کردن به سوی پستی، شک و ریب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زین
تصویر زین
وسیله ای از جنس چرم دارای بند و مهمیز که بر پشت اسب، خر یا استر می بندند و بر آن می نشینند
زین و برگ: مجموع زین، نمدزین، تنگ، دهانه و آنچه اسب را با آن می آرایند. زین افزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیف
تصویر زیف
زر و سیم ناسره غش دار، پول قلب
گناه، بی ادبی، ناکسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیژ
تصویر غیژ
آواز طولانی تند رفتن چیزی سخت در هوا مانند آواز سنگ فلاخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیژ
تصویر نیژ
عشقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیژ
تصویر تیژ
تز
فرهنگ لغت هوشیار
سیرسیرک از خانواده زنجره ها حشره ایست از راسته نیم بالان که سر بزرگ و چهار بال شفاف و نازک دارد و بر روی درختان به سر میبرد و از شیره آنها تغذیه مینماید. جنس نر این حیوان با اعضای مخصوص زیر شکم و کشیدن پاهایش بانها صدای سوت مخصوصی تولید میکند. ماده این حشرات درون پوست درخت تخم میگذارند سیر سیرک
فرهنگ لغت هوشیار
میل کردن، کند شدن بینائی، برگردیدن حصیرو بوریا، نوعی فرش و بساط را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیف
تصویر زیف
دیوار بند، پایه پایه نردبان، سیم نبهره ناسره قلب (زر و سیم پول)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیل
تصویر زیل
ران کجی کج بودن و دور بودن ران ها از هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیق
تصویر زیق
زه پیراهن، ریسمان لادگران (- بنایان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زین
تصویر زین
آنچه از چرم سازند و بر پشت اسب نهند و بهنگام سواری روی آن نشینند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیژ
تصویر آیژ
آییژ، بوی مادران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریژ
تصویر ریژ
هوس، مراد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیر
تصویر زیر
یعنی پائین، تحت، فرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زید
تصویر زید
افزون کردن، افزون شدن، نمو دادن، نامی از نامهای مردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیخ
تصویر زیخ
ستم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیح
تصویر زیح
دور رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیچ
تصویر زیچ
بیرون کشیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
معرب زیگ است و آن کتابی باشد که منجمان احوال و حرکات افلاک و کواکب را از آن معلوم کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیت
تصویر زیت
روغن نباتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیپ
تصویر زیپ
یک نوع بست که برای دوختن بلباس بجای دگمه دوخته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیب
تصویر زیب
زیبائی و خوبی، خوبی و زینت و آرایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیژ
تصویر آیژ
((یِ))
آییژ، شراره آتش، جرقه. آییژ، پژواک، آبیز، هم گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریژ
تصویر ریژ
زمین پشته پشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیج
تصویر زیج
آلماناک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زیگ
تصویر زیگ
جدول
فرهنگ واژه فارسی سره