مقابل بالا و زبر، پایین، ته، علامتی به شکل «ی» که در پایین حرف گذاشته می شود، کسره، مقابل بم، در موسیقی صدای پست و نازک، صدای باریک زیر لب: کنایه از سخن آهسته، سخنی که کسی آهسته با خود یا دیگری بگوید زیر نگین: کنایه از چیزی که در تصرف یا زیر فرمان شخص باشد، بیشتر دربارۀ ملک و کشور اطلاق می شود زیر و بالا: پایین و بالا، کنایه از سخن بی معنی و نامربوط، برای مثال بالای چنین اگر در اسلام / گویند که هست زیروبالاست (سعدی - ۳۲۹) زیر و بالا گفتن: کنایه از سخنان بی معنی و نامربوط گفتن زیر و رو: پایین و بالا زیر و رو کردن: پایین و بالا کردن، کنایه از برهم زدن و درهم آمیختن و مخلوط کردن زیر و زبر: پایین و بالا، کنایه از آشفته و درهم برهم و شوریده و ویران زیر و زبر کردن: خراب کردن، ویران ساختن مقابلِ بالا و زبر، پایین، ته، علامتی به شکل «یِ» که در پایین حرف گذاشته می شود، کسره، مقابلِ بم، در موسیقی صدای پست و نازک، صدای باریک زیر لب: کنایه از سخن آهسته، سخنی که کسی آهسته با خود یا دیگری بگوید زیر نگین: کنایه از چیزی که در تصرف یا زیر فرمان شخص باشد، بیشتر دربارۀ ملک و کشور اطلاق می شود زیر و بالا: پایین و بالا، کنایه از سخن بی معنی و نامربوط، برای مِثال بالای چنین اگر در اسلام / گویند که هست زیروبالاست (سعدی - ۳۲۹) زیر و بالا گفتن: کنایه از سخنان بی معنی و نامربوط گفتن زیر و رو: پایین و بالا زیر و رو کردن: پایین و بالا کردن، کنایه از برهم زدن و درهم آمیختن و مخلوط کردن زیر و زبر: پایین و بالا، کنایه از آشفته و درهم برهم و شوریده و ویران زیر و زبر کردن: خراب کردن، ویران ساختن