- زیغان
- کند بینی، شگ گمان
معنی زیغان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام نویسنده ای عرب، او نخستین نویسنده عرب است که به سبک نویسندگان اروپایی مطالب علمی وتاریخی اسلامی را به صورت رمان منتشر کرد
اختریوختار (اختلاف منظر کواکب)
افزونی، نام شهری است
زیبنده شایسته زیبای گاه (شایسته تخت سلطنت)، نیکو جمیل قشنگ خوشگل: دختری زبیا مقابل زشت بدگل
قدح پیاله بزرگ
شرط، عهد، پیمان، هرزه، بیهوده
خوش نما، خوب رو، خوشگل، برای مثال آن نگار پری رخ زیبان / خوب گفتار و مهتر خوبان (معروفی - شاعران بی دیوان - ۱۴۳)
قدح، پیاله، قدح شراب خوری، برای مثال شکفت لاله، تو زیغال بشکفان که همی / به دور لاله به کف برنهاده به، زیغال (رودکی - ۵۰۴)
پیمان، عهد، شرط
زنیان، گیاهی خودرو با گلهای سفید و دانه هایی زرد رنگ و خوش بو با طعم کمی تند و تلخ که گاهی روی نان می ریخته اند و برای تهیه اسانس کاربرد دارد، زینیان، نینیا، ساسم، جوانی، نغن، نغنخوٰاد، نغنخوٰالان، نانخوٰاه، نان خوٰاه
ضرر، خسارت
نقصان، ضرر، خسارت و کمی آسیب، صدمه، گزند، آزار
نقصان، مقابل سود، خسارت، ضرر
زندگی دادن، زیاندن
زندگی دادن، زیاندن
خسارت، آسیب، کاستی
Detriment
ущерб
Schaden
szkoda
prejuízo
perjuicio
préjudice
schade
kerugian