- زیرکانه (رَنَ / نِ)
از روی عقل و بینش و فراست. با تیزهوشی و بصیرت. مانند زیرکان:
به از آن نیست کز چنین خطری
زیرکانه برآورم سفری.
نظامی.
دگرباره شه بیداربختش
سوءالی زیرکانه کرد سختش.
نظامی.
رجوع به زیرک شود
به از آن نیست کز چنین خطری
زیرکانه برآورم سفری.
نظامی.
دگرباره شه بیداربختش
سوءالی زیرکانه کرد سختش.
نظامی.
رجوع به زیرک شود
