جدول جو
جدول جو

معنی زیرپاکشی - جستجوی لغت در جدول جو

زیرپاکشی
(کَ / کِ)
به لطائف حیل و فریب کسی را به گفتن رازهای خود واداشتن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

یعنی کفش، و این موضوع اهل هند است، در ولایت دو قسم باشد یکی کفش چپا و آن بلند بود و دوم را سرپایی و راسته گویند، (آنندراج)، مقابل باری: قاطری زیرپایی، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، چیزی از چوب که در زیر میز نهند و گاه نشستن پای بر آن گذارند تا سردی و رطوبت کف اطاق به پای نرسد، (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، چیزهایی است جعبه مانند از چوب که روی آن کاملاً بسته نیست و شکافهای موازی دارد و زیر میز کار و میز تحریر میگذارند تا پشت میزنشین پای خود را روی آن بگذارد، (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ نُ / نِ / نَ کَ دَ)
با زرنگی کسی را به گفتن اسرار واداشتن. به گربزی و زرنگی کسی را به افشای درون خود داشتن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). از کسی (مانند بچه و خدمتکار) حرف درآوردن و در باب مسائلی که باید پنهان بماند از آنان اطلاعاتی کسب کردن. تحقیق و اطلاع در باب اسرار مردم. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده). رجوع به زیرپاکشی و زیرپا کشیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زیر پاکشی
تصویر زیر پاکشی
به لطائف حیل و فریب کسی را بگفتن رازهای خود واداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیرپاشی
تصویر قیرپاشی
گژفپاشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیرخاکی
تصویر زیرخاکی
((ص نسب. اِ.))
اشیای عتیقه که از زیر خاک بیرون آورند
فرهنگ فارسی معین
استنطاق کردن، از کسی اقرار گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی