- زیره
- گیاهی است که دارای ساقه های سبز، و گلهای کوچک و سفید و تخم آن ریز و معطر و برای خوشبو ساختن بعضی خوراکها مانند اتش و پلو بکار می رود، زیره کرمان معروفتر می باشد
معنی زیره - جستجوی لغت در جدول جو
- زیره
- گیاهی علفی و یک ساله، با ساقه های سبز، برگ های بریدۀ باریک، گل های سفید کوچک و تخم های ریز و معطر که به عنوان چاشنی غذا و دارو مصرف می شود
قسمت زیرین چیزی، آنچه در زیر رویۀ کفش دوخته می شود
زیرۀ رومی: در علم زیست شناسی کراویا
- زیره
- ژیره، گیاهی علفی و یکساله، دارای ساقه های سبز و برگ های بریده و گل های سفید. میوه هایش ریز و معطراست
- زیره ((رِ))
- قسمت زیرین هر چیزی، قسمت تحتانی کفش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آبخوست
قطعه زمین جدا و منقطع میان دریا که از هر طرف آب آنرا احاطه کرده باشد
غزیر، ناقۀ پرشیر، چشمۀ پرآب، چشم اشک بار
پر شیر ماده، پر آب چاه و چشمه، بسیار اشک چشم مونث غزیر
چاره علاج
چاره، علاج
قطعه زمینی در وسط دریا که از هر طرف، آب آن را احاطه کرده باشد، آداک، اداک، آدک، آبخو، آبخوست، آبخست، جز، گنگ
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
سیاره ونوس، نماد نوازندگی و خنیاگری، نام سیاره ای در منظومه شمسی که از درخشنده ترین اجرام آسمانی است
عاقل
گمراه ضال
ناهید
محافظت
قوم، طایفه
مستولی، مسلط
درجه
مونث زایر جمع زایرات
دبیره (خط کتابت) دوش، پاره آهن، سندان، پتک
غرش شیر، بیشه، بوستان، گله انبوه: اشتر و گوسپند گروه شتران، بیشه انبوه، چینه دان مرغ خرمگس
خیکچه
ار ار بانگ خر درون میان میانه
کناره آستر لباس، نوار باریکی که در داخل کلاه دوزند
جماعت، دسته، جمعیت، گروه
دوری، مسیتاریدن یک بار
واحد زریر یکدانه زریر
زیره
مسیتارش
پله و پایه و پلکان و نردبان