افراط بیداری باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). سهر. سهاد. (نصاب). به خواب نرفتن: خواب در چشم آورد گویند کوک و کوکنار با فراقت روی او داروی بی خوابی شود. خسروانی. کوکنار از بس فزع داروی بیخوابی شود گر برافتد سایۀ شمشیر تو بر کوکنار. فرخی. و بی خوابی به افراط زیان دارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). ز خواب ایمن هوسهای دماغش ز بیخوابی شده چشم و چراغش. نظامی. از غایت بیخوابی پای رفتنم نماند. (گلستان)
افراط بیداری باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). سهر. سهاد. (نصاب). به خواب نرفتن: خواب در چشم آورد گویند کوک و کوکنار با فراقت روی او داروی بی خوابی شود. خسروانی. کوکنار از بس فزع داروی بیخوابی شود گر برافتد سایۀ شمشیر تو بر کوکنار. فرخی. و بی خوابی به افراط زیان دارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). ز خواب ایمن هوسهای دماغش ز بیخوابی شده چشم و چراغش. نظامی. از غایت بیخوابی پای رفتنم نماند. (گلستان)
آنکه خواب کامل کند. آنکه زیاد میخوابد. که نیک و به اندازه بخوابد: به اشک چشم چون خانه کورمیخ کشند چو غنچه هیچم باشد که سیرخواب کنند. مسعودسعد (دیوان چ رشید یاسمی ص 95). بخت بیدار تو داردمر رعیت را چنانک دایه طفل نازنین را شیرسیر و سیرخواب. سوزنی
آنکه خواب کامل کند. آنکه زیاد میخوابد. که نیک و به اندازه بخوابد: به اشک چشم چون خانه کورمیخ کشند چو غنچه هیچم باشد که سیرخواب کنند. مسعودسعد (دیوان چ رشید یاسمی ص 95). بخت بیدار تو داردمر رعیت را چنانک دایه طفل نازنین را شیرسیر و سیرخواب. سوزنی