جدول جو
جدول جو

معنی زیرجلکی - جستجوی لغت در جدول جو

زیرجلکی
درخفا، زیرپرده، زیرجلی، نهانی
متضاد: آشکارا
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
زیرک بودن، هوشیاری
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
دهی از دهستان سبزواران است که در بخش مرکزی شهرستان جیرفت واقع است و 195 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
به نهانی. در جایی به آب فروشدن و در جایی دیگر سر برآوردن شناگران. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نوعی شناست که شناوران بدان ترتیب در زیر آب راه پیمایند و از جایی در آب سر فروبرده از جای دیگر سر برآورند. گاه در مقام مزاح و استعاره ’زیرآبکی رفتن’ بمعنی کار پنهانی کردن و یواشکی عملی را انجام دادن استعمال میشود. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
سیلیی که بر چانه زنند و توی حلقی نیز گویند. (آنندراج). زدن بر زیر چانه. (ناظم الاطباء). با خوردن و زدن صرف شود:
بسکه باشد باطنت ناصاف از حرص و هوا
زیرحلقی چون فواق از خویش صد جا میخوری.
شفیع اثر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش روانسر شهرستان سنندج است که 170 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نَ رُلْ لاه)
دهی است از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر، واقع در 113هزارگزی خاور کنگان با 220 تن سکنه. آب آن از چاه و باران و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
بصیرت. فطانت. دهاء. فطنت. تیزی خاطر. ذکاء. ذکاوت. کیاست. کیس. ثقافت. ثقف. بزاعت. مهارت. ظرافت. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). عقل و دانش و ادراک. (آنندراج). فراست و ادراک و کیاست و تیزفهمی و چالاکی. (ناظم الاطباء). باهوش بودن. هوشیاری. صاحب فراست بودن. (فرهنگ فارسی معین) :
به هنگام برنایی و کودکی
به دانش توان یافتن زیرکی.
فردوسی.
زبان آوری راستی خواندش
بلنداختری زیرکی داندش.
فردوسی.
با همه زیرکی و رندی و پردانی
نخل این کار بر آورد پشیمانی.
منوچهری.
کی پسندد عاقل از ما در مقام زیرکی
کاسب تازی مانده بی جو، که به پیش خر نهیم.
سنائی.
آنکه دعوی زیرکی کردی گفت چه قسمت کنیم. (کلیله و دمنه).
روزی ز آسمان به سر کلک تو رسد
تا تو به سیر کلک ببخشی بزیرکی.
سوزنی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
شنیده ام که به شطرنج در فزود کسی
یکی شتر ز سر زیرکی و دانائی.
مجیر بیلقانی.
تحفه فرستی ز شعر سوی عراق اینت جهل
هیچکس از زیرکی زیره به کرمان برد.
جمال الدین اصفهانی.
گیرم ز روی عقل همه زیرکیش هست
با کید روزگار بجز ابلهیش نیست.
خاقانی.
دخت او نیز در کنار آورد
زیرکی بین که چون بکار آورد.
نظامی.
آن فرشته که آدمی لقب است
زیرکانند و زیرکی عجب است.
نظامی.
با همه زیرکی که در خرد است
بیخود است از تو و بجای خود است.
نظامی.
رجوع به زیرک شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
با هوش بودن هوشیاری صاحب فراست بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیرخاکی
تصویر زیرخاکی
((ص نسب. اِ.))
اشیای عتیقه که از زیر خاک بیرون آورند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
((رَ))
هوشیاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
کیاست
فرهنگ واژه فارسی سره
درخفا، زیرپرده، محرمانه، مخفیانه
متضاد: آشکار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
دهاءً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
Adroitness, Foxiness, Wit, Wittiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
adresse, ruse, esprit
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
Geschicklichkeit, Schlauheit, Witz, Schlagfertigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
זריזות , ערמומיות , פִּקְּחוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
چالاکی , چالبازی , ذہانت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
দক্ষতা , চালাকি , বুদ্ধিমত্তা , বুদ্ধিদীপ্ততা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
ความคล่องแคล่ว , ความเจ้าเล่ห์ , ความเฉลียวฉลาด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
ustadi, ujanja, akili
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
beceriklilik, kurnazlık, zeka
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
器用さ , 狡猾 , 機知
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
능숙함 , 교활함 , 재치
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
спритність , хитрість , дотепність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
kecakapan, kelicikan, kecerdikan, kecerdasan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
चतुराई , चालाकी , चतुराई , बुद्धिमानी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
behendigheid, sluwheid, geestigheid, gevatheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
destreza, astucia, ingenio, ingeniosidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
destrezza, furbizia, arguzia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
ловкость , хитрость , остроумие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
灵巧 , 狡猾 , 机智
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
zręczność, przebiegłość, dowcip, błyskotliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
destreza, astúcia, sagacidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی