مرد درنگ کار و سست در حاجت که طلب کرده شود بسوی آن. (منتهی الارب). مرد درنگ کار و سست در اجرای حاجتی که از وی طلب کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
مرد درنگ کار و سست در حاجت که طلب کرده شود بسوی آن. (منتهی الارب). مرد درنگ کار و سست در اجرای حاجتی که از وی طلب کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
نام پسر عبدالله قاتل ضحاک بن قیس در جنگ مرج راهط است و با میم (زحمه) نیز نقل شده است. (از منتهی الارب). پسر عبدالله قاتل ضحاک بن قیس است روز مرج. (ترجمه قاموس). حافظ این نام را بامیم ’زحمه’ ضبط کرد و صواب نیز همانست. صاحب قاموس زحنه و زحمه هر دو را آورده است. (از تاج العروس)
نام پسر عبدالله قاتل ضحاک بن قیس در جنگ مرج راهط است و با میم (زُحْمه) نیز نقل شده است. (از منتهی الارب). پسر عبدالله قاتل ضحاک بن قیس است روز مرج. (ترجمه قاموس). حافظ این نام را بامیم ’زحمه’ ضبط کرد و صواب نیز همانست. صاحب قاموس زحنه و زحمه هر دو را آورده است. (از تاج العروس)
نردبان. (غیاث) (آنندراج). پله و پایه و پلکان و نردبان. (ناظم الاطباء). مشهدی، پله. پلکان. (فرهنگ فارسی معین). پله. پایه. درجه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران این کلمه را معادل درجه گرفته است. رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران ص 65 شود. - رازینه، راه پلکان. (ناظم الاطباء). - زینه پایه، نردبان. (ناظم الاطباء). رجوع به هدینه شود. ، در غزلهای سلیمان 2:14 محل سراشیب چنانکه در حزقیال 38:2 مذکور است محتمل است که محل سراشیب طبیعی باشد که از آن بالا روند. در دوم پادشاهان 9:13 گوید که سروران اسرائیل رخت خود را گرفته به زیر ییهو بر روی زینه نهادند و ییهو را به پادشاهی خطاب نمودند و شاید که زینه محلی بود که پله ها به توسط بام مسطحی به صحن خانه منتهی می شد و این محل واضح بود از برای تدهین و مسح نبوتی ییهو (دوم پادشاهان 6:1- 12). (قاموس کتاب مقدس)
نردبان. (غیاث) (آنندراج). پله و پایه و پلکان و نردبان. (ناظم الاطباء). مشهدی، پله. پلکان. (فرهنگ فارسی معین). پله. پایه. درجه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران این کلمه را معادل درجه گرفته است. رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران ص 65 شود. - رازینه، راه پلکان. (ناظم الاطباء). - زینه پایه، نردبان. (ناظم الاطباء). رجوع به هدینه شود. ، در غزلهای سلیمان 2:14 محل سراشیب چنانکه در حزقیال 38:2 مذکور است محتمل است که محل سراشیب طبیعی باشد که از آن بالا روند. در دوم پادشاهان 9:13 گوید که سروران اسرائیل رخت خود را گرفته به زیر ییهو بر روی زینه نهادند و ییهو را به پادشاهی خطاب نمودند و شاید که زینه محلی بود که پله ها به توسط بام مسطحی به صحن خانه منتهی می شد و این محل واضح بود از برای تدهین و مسح نبوتی ییهو (دوم پادشاهان 6:1- 12). (قاموس کتاب مقدس)
آرایش و آنچه بدان آرایند. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آرایش. (ترجمان القرآن) (دهار). - امراض الزینه، نزد پزشکان بیماریهای پوست و ناخن و موی مانند کلف و نمش و مانند اینها است. (از اقرب الموارد). بیماری های موی و پوست و ناخن و اورام و بزرگی در آنجا که خردی مطلوب است و خردی در آنجا که بزرگی مطبوع است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ، ثیاب: خذوا زینتکم عند کل مسجد، ای ثیابکم لمواراه عورتکم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). - یوم الزینه، روز عید یا روز شکستن نهر مصر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). روز عید. (از اقرب الموارد) : قال موعدکم یوم الزینه و ان یحشر الناس ضحی. (قرآن 59/20). و منه قول الحریری: ’ازمعت الشخوص من برقعید. و قد شمت برق عید. فکرهت الرحله عن تلک المدینه او اشهد بها یوم الزینه’. (اقرب الموارد). ، گیاه. و منه فی صلوهالاستسقاء: انزل علینا فی ارضنا زینتها، ای نباتها. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) زینه. آرایش. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : تا به قیامت براین نهاد و نسق باد روز برافزون به فر و رونق و زینه فرخ و فرخنده و مبارک چونانک آمدن مصطفی بر اهل مدینه. سوزنی. رجوع به زینت و زینه شود
آرایش و آنچه بدان آرایند. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آرایش. (ترجمان القرآن) (دهار). - امراض الزینه، نزد پزشکان بیماریهای پوست و ناخن و موی مانند کلف و نمش و مانند اینها است. (از اقرب الموارد). بیماری های موی و پوست و ناخن و اورام و بزرگی در آنجا که خردی مطلوب است و خردی در آنجا که بزرگی مطبوع است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ، ثیاب: خذوا زینتکم عند کل مسجد، ای ثیابکم لمواراه عورتکم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). - یوم الزینه، روز عید یا روز شکستن نهر مصر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). روز عید. (از اقرب الموارد) : قال موعدکم یوم الزینه و ان یحشر الناس ضحی. (قرآن 59/20). و منه قول الحریری: ’ازمعت الشخوص من برقعید. و قد شمت برق عید. فکرهت الرحله عن تلک المدینه او اشهد بها یوم الزینه’. (اقرب الموارد). ، گیاه. و منه فی صلوهالاستسقاء: انزل علینا فی ارضنا زینتها، ای نباتها. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) زینه. آرایش. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : تا به قیامت براین نهاد و نسق باد روز برافزون به فر و رونق و زینه فرخ و فرخنده و مبارک چونانک آمدن مصطفی بر اهل مدینه. سوزنی. رجوع به زینت و زینه شود