جدول جو
جدول جو

معنی زیانکار - جستجوی لغت در جدول جو

زیانکار
تباه کننده، اتلاف کننده
تصویری از زیانکار
تصویر زیانکار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زیانکاری
تصویر زیانکاری
خسارت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زیانکاری
تصویر زیانکاری
خسران بردن زیانگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیان کار
تصویر زیان کار
کسی که از کار خود زیان ببرد، ضرر کننده، زیان برنده، زیانگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیان کار
تصویر زیان کار
خسران دیده، زیانگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آسانکار
تصویر آسانکار
رفیق، سهل ا لجانب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برانکار
تصویر برانکار
تخت روان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زباندار
تصویر زباندار
کسی که میتواند مطالب خود را نیکو ادا کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریا کار
تصویر ریا کار
مکار، نفاق کننده، منافق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیانتکار
تصویر خیانتکار
خائن، خیانت پیشه
فرهنگ لغت هوشیار
مقاطعه کار، کسی که انجام دادن کاری را در قبال مبلغ معینی پول تعهد کند
فرهنگ لغت هوشیار
ساخنگر کسی که سیمان را در ساختمان به کار برد بنایی که دیوار ها را سیمان کشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاهکار
تصویر سیاهکار
آن که سیاه کند مسود، بد کار فاسق، ظالم ستمکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میناکار
تصویر میناکار
کسی که میناکاری می کند، میناساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
کسی که انجام دادن کاری را در برابر پول معینی برعهده بگیرد، مقاطعه کار، کنتراتچی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیاهکار
تصویر گیاهکار
آنکه گیاه کارد زارع برزگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میاندار
تصویر میاندار
واسطه میان دو کس، وساطت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میناکار
تصویر میناکار
آنکه میناکاری کند میناساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برانکار
تصویر برانکار
((بِ))
برانکارد، تختی که بیماران و مجروحان را روی آن می خوابانند و حمل می کنند
فرهنگ فارسی معین
تختی که بیماران یا مجروحان را روی آن می خوابانند و از جایی به جای دیگر می برند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیان کاری
تصویر زیان کاری
زیان بردن، ضرر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاهکار
تصویر سیاهکار
بدکار، گناهکار، فاسق، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
Contractor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ผู้รับเหมา
دیکشنری فارسی به تایلندی