معروف. (آنندراج). محل زیارت. جای زیارت کردن. (ناظم الاطباء). مزار. زیارتگه. زیارت جای. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زیارتخانه: بر سر دجله گذشته تا مداین خضروار قصر کسری و زیارتگاه سلمان دیده اند. خاقانی. درختی در این وادی زیارتگاه است که مردمان به حاجت خواستن آن جایگه روند. (گلستان). رجوع به زیارت و زیارتخانه و زیارتگه و دیگر ترکیبهای زیارت شود
معروف. (آنندراج). محل زیارت. جای زیارت کردن. (ناظم الاطباء). مزار. زیارتگه. زیارت جای. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زیارتخانه: بر سر دجله گذشته تا مداین خضروار قصر کسری و زیارتگاه سلمان دیده اند. خاقانی. درختی در این وادی زیارتگاه است که مردمان به حاجت خواستن آن جایگه روند. (گلستان). رجوع به زیارت و زیارتخانه و زیارتگه و دیگر ترکیبهای زیارت شود
مزار. زیارتگاه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ز سمرقند بسی کس به دعای توشدند به زیارتگه کاشان و عبادتگه اوش. سوزنی. رفت از آنجا و برگ راه بساخت به زیارتگه مقدس تاخت. نظامی. زیارتگه اصل داران پاک ولی نعمت فرع داران خاک. نظامی. وزین حال اگر نیز گردان شوم زیارتگه نیکمردان شوم. نظامی. گرت در بیابان نباشد چهی چراغی بنه در زیارتگهی. سعدی (بوستان). بر سر تربت ما چون گذری همت خواه که زیارتگه رندان جهان خواهد بود. حافظ. رجوع به زیارتگاه شود
مزار. زیارتگاه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ز سمرقند بسی کس به دعای توشدند به زیارتگه کاشان و عبادتگه اوش. سوزنی. رفت از آنجا و برگ راه بساخت به زیارتگه مقدس تاخت. نظامی. زیارتگه اصل داران پاک ولی نعمت فرع داران خاک. نظامی. وزین حال اگر نیز گردان شوم زیارتگه نیکمردان شوم. نظامی. گرت در بیابان نباشد چهی چراغی بنه در زیارتگهی. سعدی (بوستان). بر سر تربت ما چون گذری همت خواه که زیارتگه رندان جهان خواهد بود. حافظ. رجوع به زیارتگاه شود