سخن گفتن زیر لب از روی خشم و دلتنگی، با خود حرف زدن از سر قهر و غضب، غر و لند کردن، ژکیدن، رکیدن، زکیدن، لند لند کردن، لندیدن، غر غر کردن، دندیدن، دندش
سخن گفتن زیر لب از روی خشم و دلتنگی، با خود حرف زدن از سر قهر و غضب، غُر و لُند کردن، ژَکیدن، رَکیدن، زَکیدن، لُند لُند کردن، لُندیدن، غُر غُر کردن، دَندیدن، دَندِش
به لغت زند و پازندبمعنی آن باشد که کلمه اشاره باشد. (برهان) (از ناظم الاطباء). هزوارش ’ذاک’، پهلوی ’آن’ (آن) قیاس شود با ذاک و ذلک عربی. (از حاشیۀ برهان چ معین)
به لغت زند و پازندبمعنی آن باشد که کلمه اشاره باشد. (برهان) (از ناظم الاطباء). هزوارش ’ذاک’، پهلوی ’آن’ (آن) قیاس شود با ذاک و ذلک عربی. (از حاشیۀ برهان چ معین)
خود به خود حرف زدن باشد در زیر لب. (برهان). خود به خود حرف زدن است. (انجمن آرا) (آنندراج). و امر به این معنی هم هست که بزک و عوام گویند بلند بضم لام. (برهان). لند و تکلم با خود زیرلب. (ناظم الاطباء). سخنی که از روی خشم در زیر لب گویند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به ژک و زکیدن شود
خود به خود حرف زدن باشد در زیر لب. (برهان). خود به خود حرف زدن است. (انجمن آرا) (آنندراج). و امر به این معنی هم هست که بزک و عوام گویند بلند بضم لام. (برهان). لند و تکلم با خود زیرلب. (ناظم الاطباء). سخنی که از روی خشم در زیر لب گویند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به ژک و زکیدن شود
مخفف زاک است و آن جوهری باشد شبیه به نمک. (برهان). مخفف زاک یعنی زاج. (انجمن آرا) (آنندراج). زاک. زاج. (ناظم الاطباء). زگ. زاگ. زاج. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به زاج شود، رنگ سیاه. (ناظم الاطباء)
مخفف زاک است و آن جوهری باشد شبیه به نمک. (برهان). مخفف زاک یعنی زاج. (انجمن آرا) (آنندراج). زاک. زاج. (ناظم الاطباء). زگ. زاگ. زاج. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به زاج شود، رنگ سیاه. (ناظم الاطباء)