- زویج
- نوعی خوراکی که از قطعات روده گاو یا گوسفند آکنده از پیه و گوشت تهیه میکنند
معنی زویج - جستجوی لغت در جدول جو
- زویج
- نوعی خوراک که از تکه های رودۀ گاو یا گوسفند پر شده از پیه و گوشت تهیه می شود، زونج، زنّاج، زیچک، لکانه
- زویج ((زَ))
- زویش، نوعی خوراک که از قطعات روده گاو یا گوسفند آکنده از پیه و گوشت تهیه کنند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مرد را زن دادن و زن را شوهر دادن
زناشویی کردن، همسر گرفتن
نکاح و عروسی، زناشوئی
کلید شده، سرسره لغزگاه
جنبش
کوتاه خرد
توفندگر، سرور مهتر
گزر زردک از گیاهان لوازم طبخ حوایج آشپزخانه، گزر زردک. توضیح امروزه غالبا (هویج) نویسند. آشپزمانه مانه آشپزی (معلوم نیست لغت کجاست زیرا کتب عربیه و فارسیه برآن مساعدت نمی کنند (فارسیان هویج نویسند) گزر زردک، تره که از آن نانخورش سازند
هویج، مواد مورد نیاز آشپزی
زناشویی، ازدواج، زناشوهری، زن و شوهری
زویج، نوعی خوراک که از تکه های رودۀ گاو یا گوسفند پر شده از پیه و گوشت تهیه می شود، زنّاج، زیچک، لکانه
زالزالک، درخت کوچکی از تیرۀ گل سرخی با گل های سفید و شاخه های خاردار، میوۀ این درخت که شبیه ازگیل اما کوچک تر و زرد رنگ و دارای هستۀ سخت است و در اوایل پاییز می رسد، کوهج، کویژ
ریشه ای مخروطی شکل خوراکی با اندوختۀ غذایی به رنگ زرد یا سرخ، زردک، گزر، گیاه این ریشه که دارای ساقه های باریک، برگ های بریده و گل های سفید و چتری می باشد
آلوی کوهی زعرور
عشقه
گزر زردک از گیاهان
((هَ))
فرهنگ فارسی معین
گیاه علفی دوساله از تیره چتریان، با ریشه راست، ساقه بی کرک یا پوشیده از تار. برگ های متناوب و گل های کوچک سفید و مجتمع به صورت چتر. ریشه این گیاه نارنجی یا زرد است و مصرف غذایی و دارویی بالا دارد، گزر، زردک
آلماناک
شوی، همسر، جفت، همتا
دور کردن چیزی را، پوشیدن راز از کسی
معرب زیگ است و آن کتابی باشد که منجمان احوال و حرکات افلاک و کواکب را از آن معلوم کنند
شوهر، شوی، مقابل فرد، قرین، جفت
معرب زیگ، جدولی برای تعیین احوال و حرکات ستارگان
جدولی که در قدیم برای محاسبۀ نجومی و تعیین احوال و حرکات ستارگان و استخراج احکام به کار می رفته، حساب نجوم، طریقۀ ستاره شناسی
جمع تزویج
همسر گرفتن جفت گرفتن، بهمسری دادن