تکه و گلولۀ خمیر به اندازۀ یک قرص نان، گلولۀ گلی و مهرۀ کمان گروهه، برای مثال زواله اش چو شدی از کمان گروهه برون / ز حلق مرغ به ساعت فروچکیدی خون (کسائی - لغت نامه - زواله)
تکه و گلولۀ خمیر به اندازۀ یک قرص نان، گلولۀ گلی و مهرۀ کمان گروهه، برای مِثال زواله اش چو شدی از کمان گروهه برون / ز حلق مرغ به ساعت فروچکیدی خون (کسائی - لغت نامه - زواله)
بافنده، کسی چیزی را می بافد، نسّاج، بافت کار، جولاهه، تننده، پای باف، حائک، باف کار برای مثال چو گنج جان به کنج خانه آمد / به گردش می تنیدم همچو جولاه (مولوی۲ - ۸۰۹)
بافَندِه، کسی چیزی را می بافد، نَسّاج، بافت کار، جولاهِه، تَنَندِه، پای باف، حائِک، باف کار برای مِثال چو گنج جان به کنج خانه آمد / به گردش می تنیدم همچو جولاه (مولوی۲ - ۸۰۹)
طعامی باشد که بجهت زندانیان مهیا سازند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). طعامی بود که به زندانیان دهند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 469). طعامی باشد که از بهر زندانیان سازند. (صحاح الفرس). طعامی که برای زندانیان پزند... (فرهنگ رشیدی). در فرهنگ اسدی چ پاول هورن می نویسد: طعامی بود که برای زندانیان سازند. گویند این طعام زواه فلان زندانیست. عنصری گفت: بندیان داشت بی پناه و زواه برد با خویشتن به جمله براه. در اسدی خطی به کتابت 766 هجری قمری می نویسد: ژواه (با ژ سه نقطۀ فارسی) طعامی بود که به زندانیان دهند، عنصری گوید... و در کتاب لغتی که ظاهراً همان فرهنگ اسدی است و در حاشیۀ اسدی خطی به کتابت 766 با خط و تاریخ متن، در کلمه زوار می نویسد: زوار آن بودکه در بندی یا در زندانی در بود او کاری همی کند. عنصری گوید: بندیان داشت بی زوار و گناه برده با خویشتن به جمله براه. و ناچار از دو صورت بیت عنصری یکی صحیح و دیگری غلط است و چون برای زوار شواهد بسیاری از بزرگان شعرای قدیم چون فردوسی و ناصرخسرو هست و برای زواه جز این بیت که بصورت زوار هم ضبط شده شاهد دیگری نیست باید گفت صورت زوار صحیح و زواه غلط است و اگر شاهد دیگری برای زواه یافت نشود بی شبهه این کلمه مخلوق همین شعر که به غلط خوانده شده است می باشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زوار شود، مهرۀ کمان گروهه را نیز گفته اند و آن گلوله ای باشد از گل بمقدار فندقی. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). در نسخۀ وفائی بمعنی مهرۀ کمان گروهه گفته و در تحفه زواله نیز آورده. (فرهنگ رشیدی). ظاهراً مصحف زواله. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به زواله شود
طعامی باشد که بجهت زندانیان مهیا سازند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). طعامی بود که به زندانیان دهند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 469). طعامی باشد که از بهر زندانیان سازند. (صحاح الفرس). طعامی که برای زندانیان پزند... (فرهنگ رشیدی). در فرهنگ اسدی چ پاول هورن می نویسد: طعامی بود که برای زندانیان سازند. گویند این طعام زواه فلان زندانیست. عنصری گفت: بندیان داشت بی پناه و زواه برد با خویشتن به جمله براه. در اسدی خطی به کتابت 766 هجری قمری می نویسد: ژواه (با ژ سه نقطۀ فارسی) طعامی بود که به زندانیان دهند، عنصری گوید... و در کتاب لغتی که ظاهراً همان فرهنگ اسدی است و در حاشیۀ اسدی خطی به کتابت 766 با خط و تاریخ متن، در کلمه زوار می نویسد: زوار آن بودکه در بندی یا در زندانی در بود او کاری همی کند. عنصری گوید: بندیان داشت بی زوار و گناه برده با خویشتن به جمله براه. و ناچار از دو صورت بیت عنصری یکی صحیح و دیگری غلط است و چون برای زوار شواهد بسیاری از بزرگان شعرای قدیم چون فردوسی و ناصرخسرو هست و برای زواه جز این بیت که بصورت زوار هم ضبط شده شاهد دیگری نیست باید گفت صورت زوار صحیح و زواه غلط است و اگر شاهد دیگری برای زواه یافت نشود بی شبهه این کلمه مخلوق همین شعر که به غلط خوانده شده است می باشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زوار شود، مهرۀ کمان گروهه را نیز گفته اند و آن گلوله ای باشد از گل بمقدار فندقی. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). در نسخۀ وفائی بمعنی مهرۀ کمان گروهه گفته و در تحفه زواله نیز آورده. (فرهنگ رشیدی). ظاهراً مصحف زواله. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به زواله شود
امیل (1840- 1902 میلادی). رمان نویس و روزنامه نگار فرانسوی و بارزترین نمایندۀ مکتب ’ناتورالیسم’ فرانسه بشمار می آید. او فرزند یک مهندس ایتالیایی بود و سالهای 1860 تا 1862 را در منتهای تنگدستی گذرانید. سپس در کتابفروشی ’هاشت’ به بسته بندی کتاب مشغول شده و اوقات فراغت را صرف نویسندگی می کرد. با انتشارقصه هایی برای نینون (1864) و اعتراف کلود (1865) مورد توجه قرار گرفت. سپس دعای یک مرده (1866) و اسرارمارسی (1867) و ترزراکن (1867) و مادلن فرا (1868) را منتشر کرد. از سال 1871 تا 1893 تحت عنوان عمومی ’له روگون - ماکار’ بیست رمان از جمله ’نانا’ را منتشر نمود. از آثار دیگرش مجموعۀ سوسیالیستی ’اناجیل اربعه’ است که از آنها باروری، کار و حقیقت را به اتمام رسانید. زولا تحت تأثیر بالزاک، ستندال، گ. فلوبر، و ا. آ. تن، قرار داشت و معتقد بود ابتکار واقعی هنری از این راه حاصل می شود که شخص سنتها را به یک سو نهد و بکلی تابع زندگی زمان خود باشد و نیز اعتقاد راسخ داشت که روش علمی بهترین روش نزدیک شدن به حقیقت است... برای ساختن تصویر دقیق زندگی عصر خود توصیف جزئیات را به سرحد کمال میرساند و در این راه هیچ چیز هر قدر هم کثیف باشد او را متوقف نمی کرد. زولا به اصلاحات اجتماعی علاقۀ تام داشت، با کاتولیکها سخت ضدیت می کرد... بارزترین اقدام وی شرکت در قضیۀ دریفوس بود و در 13 ژانویۀ 1898 با نشر مقالۀ ’من متهم می کنم’ بدفاع از دریفوس برخاست و خلافهایی را که در محاکمۀ دریفوس روی داده بود اشاره کرد. این مقاله عملاً دولت را مجبور به تجدید محاکمۀ دریفوس کرد و درفوریۀ 1898 زولا بعنوان تهمت زدن محکوم به حبس و جریمه شد ولی دیوان کشور در دوم آوریل همان سال آن رأی را نقض کرد و محاکمۀ تازه ای مقرر شد ولی زولا در محاکمه شرکت نکرد... عاقبت در پاریس به سبب گاز بخاری در اطاقش خفه گردید... (از دایره المعارف فارسی)
امیل (1840- 1902 میلادی). رمان نویس و روزنامه نگار فرانسوی و بارزترین نمایندۀ مکتب ’ناتورالیسم’ فرانسه بشمار می آید. او فرزند یک مهندس ایتالیایی بود و سالهای 1860 تا 1862 را در منتهای تنگدستی گذرانید. سپس در کتابفروشی ’هاشِت’ به بسته بندی کتاب مشغول شده و اوقات فراغت را صرف نویسندگی می کرد. با انتشارقصه هایی برای نینون (1864) و اعتراف کلود (1865) مورد توجه قرار گرفت. سپس دعای یک مرده (1866) و اسرارمارسی (1867) و ترزراکن (1867) و مادلن فرا (1868) را منتشر کرد. از سال 1871 تا 1893 تحت عنوان عمومی ’له روگون - ماکار’ بیست رمان از جمله ’نانا’ را منتشر نمود. از آثار دیگرش مجموعۀ سوسیالیستی ’اناجیل اربعه’ است که از آنها باروری، کار و حقیقت را به اتمام رسانید. زولا تحت تأثیر بالزاک، ستندال، گ. فلوبر، و ا. آ. تِن، قرار داشت و معتقد بود ابتکار واقعی هنری از این راه حاصل می شود که شخص سنتها را به یک سو نهد و بکلی تابع زندگی زمان خود باشد و نیز اعتقاد راسخ داشت که روش علمی بهترین روش نزدیک شدن به حقیقت است... برای ساختن تصویر دقیق زندگی عصر خود توصیف جزئیات را به سرحد کمال میرساند و در این راه هیچ چیز هر قدر هم کثیف باشد او را متوقف نمی کرد. زولا به اصلاحات اجتماعی علاقۀ تام داشت، با کاتولیکها سخت ضدیت می کرد... بارزترین اقدام وی شرکت در قضیۀ دریفوس بود و در 13 ژانویۀ 1898 با نشر مقالۀ ’من متهم می کنم’ بدفاع از دریفوس برخاست و خلافهایی را که در محاکمۀ دریفوس روی داده بود اشاره کرد. این مقاله عملاً دولت را مجبور به تجدید محاکمۀ دریفوس کرد و درفوریۀ 1898 زولا بعنوان تهمت زدن محکوم به حبس و جریمه شد ولی دیوان کشور در دوم آوریل همان سال آن رأی را نقض کرد و محاکمۀ تازه ای مقرر شد ولی زولا در محاکمه شرکت نکرد... عاقبت در پاریس به سبب گاز بخاری در اطاقش خفه گردید... (از دایره المعارف فارسی)
گلولۀ آرد خمیرکرده ای را گویند که به مقدار یک ته نان ساخته باشند. (برهان). گلولۀ آرد راگویند که به مقدار نانی علیحده ساخته باشند. (جهانگیری). خمیری که از جهت نان و آش مدور کنند... (فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج). گلولۀ آرد راگویند که برای نان پختن تیار کرده باشند. (غیاث). گلولۀ آرد خمیرکرده که بمقدار یک قرص نان ساخته باشند. (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء). کنده. گلولۀ خمیر. چونه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : تا قافیت زواله دهد از خمیر طبع بندم بدست نظم فطیر اندر آسمان. سوزنی. مانند بورکت همه کاری شود ببرک همچون زواله گر بکشی گوشمالها. بسحاق اطعمه (ص 33). بادا ز آفتاب خمیرت زوال دور تا سالها کنی ز مه نو زواله ها. بسحاق اطعمه (از آنندراج). ، مهرۀ کمان گروهه را نیز گفته اند و آن گلوله ای باشد از گل بمقدار فندقی. (برهان). مهرۀ کمان گروهه بود و غالوک نیز گویند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 503). مهرۀ کمان گروهه باشد. (صحاح الفرس) (از ناظم الاطباء). گلوله ای از گل بمقدارفندقی. مهرۀ کمان گروهه. (فرهنگ فارسی معین) : زواله اش چو شدی از کمان گروهه برون ز حلق مرغ بساعت فروچکیدی خون. کسائی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ، خمیرپاره های مالیدۀ دراز را نیز گویند که بجهت بغرا مهیا کنند. (برهان) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین) ، بعضی گویند طعامی است که به عربی فرزدقه خوانند. (برهان)
گلولۀ آرد خمیرکرده ای را گویند که به مقدار یک ته نان ساخته باشند. (برهان). گلولۀ آرد راگویند که به مقدار نانی علیحده ساخته باشند. (جهانگیری). خمیری که از جهت نان و آش مدور کنند... (فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج). گلولۀ آرد راگویند که برای نان پختن تیار کرده باشند. (غیاث). گلولۀ آرد خمیرکرده که بمقدار یک قرص نان ساخته باشند. (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء). کنده. گلولۀ خمیر. چونه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : تا قافیت زواله دهد از خمیر طبع بندم بدست نظم فطیر اندر آسمان. سوزنی. مانند بورکت همه کاری شود ببرک همچون زواله گر بکشی گوشمالها. بسحاق اطعمه (ص 33). بادا ز آفتاب خمیرت زوال دور تا سالها کنی ز مه نو زواله ها. بسحاق اطعمه (از آنندراج). ، مهرۀ کمان گروهه را نیز گفته اند و آن گلوله ای باشد از گل بمقدار فندقی. (برهان). مهرۀ کمان گروهه بود و غالوک نیز گویند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 503). مهرۀ کمان گروهه باشد. (صحاح الفرس) (از ناظم الاطباء). گلوله ای از گل بمقدارفندقی. مهرۀ کمان گروهه. (فرهنگ فارسی معین) : زواله اش چو شدی از کمان گروهه برون ز حلق مرغ بساعت فروچکیدی خون. کسائی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ، خمیرپاره های مالیدۀ دراز را نیز گویند که بجهت بغرا مهیا کنند. (برهان) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین) ، بعضی گویند طعامی است که به عربی فرزدقه خوانند. (برهان)
از ’زوزی’، اندک و حقیر شمردن کسی را، راندن و دفع نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود از ’زوی و’، پشت ستیخ کرده و گام نزدیک گذاشته رفتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، راندن کسی را. (منتهی الارب). رجوع به مادۀ قبل شود
از ’زوزی’، اندک و حقیر شمردن کسی را، راندن و دفع نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود از ’زوی و’، پشت ستیخ کرده و گام نزدیک گذاشته رفتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، راندن کسی را. (منتهی الارب). رجوع به مادۀ قبل شود
نساج و حائک و جولاه، (ناظم الاطباء)، عنکبوت، (ناظم الاطباء)، بمناسبت شباهت در تنیدن تار، تار تنه، تار تنگ، ظاهراً تلفظی یا صورتی از جولاه است، در سایر فرهنگها دیده نشد
نساج و حائک و جولاه، (ناظم الاطباء)، عنکبوت، (ناظم الاطباء)، بمناسبت شباهت در تنیدن تار، تار تنه، تار تنگ، ظاهراً تلفظی یا صورتی از جولاه است، در سایر فرهنگها دیده نشد
بمعنی زاولانه است و آن آهنی باشد که بر پای گنه کاران نهند و بر پای ستوران نیز کنند و به ترکی ’بخاو’ گویند. (برهان) (ناظم الاطباء). همان زاولانه که بر پای مجرمان نهند. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به زاولانه و زورانه شود
بمعنی زاولانه است و آن آهنی باشد که بر پای گنه کاران نهند و بر پای ستوران نیز کنند و به ترکی ’بخاو’ گویند. (برهان) (ناظم الاطباء). همان زاولانه که بر پای مجرمان نهند. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به زاولانه و زورانه شود
گلوله آرد خمیر کرده که به مقدار یک قرص نان ساخته باشند، خمیر پاره های مالیده که به جهت بغرا مهیا سازند فرزدقه، گلوله ای از گل به مقدار فندقی مهره کمان گروهه
گلوله آرد خمیر کرده که به مقدار یک قرص نان ساخته باشند، خمیر پاره های مالیده که به جهت بغرا مهیا سازند فرزدقه، گلوله ای از گل به مقدار فندقی مهره کمان گروهه
دوست دار باد او را، او را دوست گیراد، یا اولاه الکریم بفضله. خدای کریم بفضل و بزرگواری خویش او را خداوند و دوستدار باد و دوست گیراد، بنده و بنده زاده نصرالله محمد الحمید بو المعالی اولاه الکریم بفضله
دوست دار باد او را، او را دوست گیراد، یا اولاه الکریم بفضله. خدای کریم بفضل و بزرگواری خویش او را خداوند و دوستدار باد و دوست گیراد، بنده و بنده زاده نصرالله محمد الحمید بو المعالی اولاه الکریم بفضله
شیدایی معنی ولاه در الله دیدی. این تقریر مبتنی است بر آنکه الله مشتق از وله واصل آن (ولاه) باشد چنانکه قتاده از مفسرین و ابوالهیثم از لغویین بر آن عقیده رفته اند: (معنی ولاه درالله دیدی چون از قهرش ترسیدی پناه بالله دادی)
شیدایی معنی ولاه در الله دیدی. این تقریر مبتنی است بر آنکه الله مشتق از وله واصل آن (ولاه) باشد چنانکه قتاده از مفسرین و ابوالهیثم از لغویین بر آن عقیده رفته اند: (معنی ولاه درالله دیدی چون از قهرش ترسیدی پناه بالله دادی)