معنی زوقه - جستجوی لغت در جدول جو

زوقه: به گونه رمن بان نگاران نگارگربان (بان سقف)

تصویری از زوقه — تصویر زوقه

فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

غذایی که در سفر با خود دارند توشه، آنچه در خانه از غله و حبوب و مانند آن جمع کنند برای مصرف چند ماه یا یک سال. معمولا این کلمه را بصورت (آذوقه) نویسند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از آزوقه — تصویر آزوقه

آذوقه، غذایی که در سفر با خود بردارند، توشه، خواربار که در خانه نگه دارند

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از آزوقه — تصویر آزوقه

((قِ))

غذای کم، غذایی که در سفر با خود دارند، توشه، خواربار که در خانه نگه دارند

فرهنگ فارسی معین

تصویری از زوجه — تصویر زوجه

همسر

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از بوقه — تصویر بوقه

رگبار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از دوقه — تصویر دوقه

از لاتینی دوشس والاگاه میرو مونث دوق

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از روقه — تصویر روقه

خوبروی، اندک، برگزیده خوبرویی زیبایی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از زرقه — تصویر زرقه

کبود رنگی، گربه چشمی، رنگ کبود مهره مهر مهره افسون

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از زوجه — تصویر زوجه

جمع زوج، شویان شوهران مونث زوج: زن همسرمرد زن همسر مرد جمع زوجات

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از زقوه — تصویر زقوه

توده کپه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از زونه — تصویر زونه

زینت و آرایش

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از زومه — تصویر زومه

ترسنده هراسان

فرهنگ لغت هوشیار

سبک چست، گروزه گروه مردم، پاره گیاه، بیاره (قاچ) پلک (قاچ گویش گیلکی) لاهوره (قاچ) شترک (قاچ خربزه)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از زوزه — تصویر زوزه

ناله و زاری سگ

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از زوره — تصویر زوره

دوری، مسیتاریدن یک بار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از زنقه — تصویر زنقه

مونث زنق از پارسی کوچه باریک، زنخ، باریکه کوچه تنگ و باریک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از زعقه — تصویر زعقه

بانگ فریاد تلخاب چاه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از جوقه — تصویر جوقه

گروه، مردم، جماعت مردم

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اوقه — تصویر اوقه

گروه مردم مغاک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سوقه — تصویر سوقه

رعیت، مردم فرومایه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سوقه — تصویر سوقه

مردم فرومایه، مردم بازاری، رعیت

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از زواه — تصویر زواه

قوت و غذای زندانیان و اسیران، رواه، برای مثال بندیان داشت بی پناه و زواه / برد با خویشتن به جمله به راه (عنصری - ۳۷ حاشیه)

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از زرقه — تصویر زرقه

رنگی مانند رنگ آسمان، کبودی، رنگ آسمانی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از قوقه — تصویر قوقه

تکمۀ کلاه یا پیراهن و مانند آن، قوقو، برای مثال بر جیب و کله نهند پس تر / آن قوقۀ لعل و گویک زر (خاقانی۱ - ۲۴۵)
جای بی مو از سر انسان

فرهنگ فارسی عمید

از طوقه تازی چرخه، چنبره پر گر چنبر چرخه قواره، منطقه میان ریشه و گونه با ساقه گیاه. یا طوقه چاه. حلقه چاه. یا طوقه یقه. زه گریبان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از قوقه — تصویر قوقه

قوقو بنگرید به قوقو

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از لوقه — تصویر لوقه

پاس تسو 24، 1 شبانروز (ساعت) کره

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از نوقه — تصویر نوقه

کاردانی چیره دستی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از جوقه — تصویر جوقه

((قِ))

دسته، گروه

فرهنگ فارسی معین

تصویری از زنقه — تصویر زنقه

((زَ نَ قَ یا قِ))

کوچه تنگ و باریک

فرهنگ فارسی معین

تصویری از زوزه — تصویر زوزه

((زِ))

ناله، ناله سگ و شغال

فرهنگ فارسی معین

تصویری از زوجه — تصویر زوجه

((زُ جِ))

همسر

فرهنگ فارسی معین

تصویری از زواه — تصویر زواه

((زِ))

غذایی که برای زندانیان و اسیران درست کنند

فرهنگ فارسی معین

تصویری از سوقه — تصویر سوقه

((قَ یا قِ))

رعیت، مردم فرومایه

فرهنگ فارسی معین