جدول جو
جدول جو

معنی زوغو - جستجوی لغت در جدول جو

زوغو
(زُ)
پادشاه آلبانی (1895- 1961 میلادی). وی در سال 1924 رئیس جمهور آلبانی شد و در سال 1928 بعنوان پادشاه تاجگذاری کرد. سلطنت او تا سال 1939 دوام یافت، در آن زمان ایتالیا به آلبانی حمله برد و زوغو از سلطنت کناره گرفت و اواخر عمر را در پاریس بسر برد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زوغ
تصویر زوغ
نهر، رودخانه، جوی، زرداب، برای مثال دلی که پر از زوغ هجران بود / ورا وصل معشوقه درمان بود (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوغو
تصویر دوغو
درد و جرمی که پس از گداختن روغن یا کره در ته ظرف باقی بماند
فرهنگ فارسی عمید
شهری به اندلس، مدینه لوغو و هی من زمن الرومانیین و لهاسور لایزال قائماً و علیه ابراج کثیره و قد استولی علی هذه البلده العرب، فیما استولوا علیه، (الحلل السندسیه ج 2 ص 59)
لغت نامه دهخدا
(تَ مَلْ لُ)
خمیدن و از راه چمیدن و خم دادن و مایل گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خمیدن و خم دادن (لازم و متعدی است). (از اقرب الموارد) ، کشیدن ناقه را به مهار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ستم کردن و درگذشتن از حد در سخن. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نهر و رودخانه، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، رود آب باشد، (اوبهی)، زردآب بود، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 260)، صفراء، زرداب و مجازاً، درد و الم، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
دلی کو پر از زوغ هجران بود
ورا وصل معشوقه درمان بود،
بوشکور (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(تَ مَفُ)
گریستن کودک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تقسیم کردن به عدالت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
آشی است که از دوغ آب بوده و آن را دوغبا نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به دوغبا و دوغوا و دوغا شود
لغت نامه دهخدا
آنچه در ته پاتیل بماند از آنچه روغن ازآن گرفته اند یعنی ثفلی که از مسکه بماند چون آن را بپالایند، (انجمن آرا) (آنندراج) (از برهان) (از صحاح الفرس)، آنچه بماند در ته دیگ بعد از آب کردن کره، کداده، قلده، خلوص، آلالاقه، قشده، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
کبوتر، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، فاخته، (ناظم الاطباء)، تمام، انتها، در آذربایجان ققا به کسر اول و تشدید دوم به کسی گویند که در بازی نوبت وی آخر و بعد از دیگران باشد
لغت نامه دهخدا
مردمان سیاهپوست افریقای جنوبی، (از لاروس)، نام قبیله هایی است از ’کفر’ در افریقای جنوبی، (فرهنگ فارسی معین)، مردمی ’بانتو’زبان از دستۀ نگونی شمالی افریقای جنوبی که در ناتال، جنوب ترانسوال و کشور آزاد اورانژ سکنی دارند و قسمت عمده جمعیت زولولند را تشکیل میدهند و عده آنها را دو میلیون تن تخمین کرده اند، قوم زولو در دورۀ سلطنت شاکا (قرن نوزدهم) به منتهای قدرت رسید و وی با فتوحات بزرگ خود امپراطوری زولو را به وجود آورد، دولت زولو در 1830- 1839 میلادی با بوئرها در جنگ بود و سرانجام در سال 1880 مغلوب بریتانیا شد و امپراطوری زولو به 13 مملکت منقسم شد و قریب 200 قبیلۀ مستقل زولو تشکیل یافت، زولوها تعدد زوجات را جایز می دانند و عقد عروسی در نزد آنان با اهدای گاو به خانوادۀ عروس منعقد میشود، (از دایره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوغو
تصویر دوغو
جرمی که پس از آب کردن روغن در ته ظرف باقی بماند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوغو
تصویر غوغو
فاخته کوکو، کبوتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوغو
تصویر دوغو
ته نشستی که پس از گداختن روغن و کره در ته ظرف باقی ماند
فرهنگ فارسی معین
چشم زاغ، نام سگ
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای سگی که مورد تنبیه واقع شود
فرهنگ گویش مازندرانی
بسیار ترش
فرهنگ گویش مازندرانی