جدول جو
جدول جو

معنی زودمست - جستجوی لغت در جدول جو

زودمست
(مَ)
آنکه به زودی به اندک خوردن شراب مست شود. (آنندراج). کسی که از اثر مسکرات بسرعت مست می گردد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رودست
تصویر رودست
بالادست، بالاتر و بهتر از کسی یا چیزی
رودست خوردن: کنایه از فریب خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کودرست
تصویر کودرست
گیاهانی که بر روی کود می رویند، فومیکول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زودرس
تصویر زودرس
آنکه یا آنچه پیش از موقع مقرر فرابرسد، گل یا میوه که زودتر از نوع خود به دست آید
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
کنایه از بخیل. (آنندراج). ممسک. بخیل. پول دوست. رذل. (ناظم الاطباء). بخیل و ممسک. (شرفنامۀ منیری) :
زردوست از دست جهان در پای پیل افتاده دان
ما زیر پای دوستان، زر پیل ’؟’ بالا ریخته.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 377)
لغت نامه دهخدا
(دو دَ مِ)
جمع واژۀ دودمس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به دودمس شود
لغت نامه دهخدا
(پُ دَ / دِ)
کودرسته. گیاهی که بر روی کود می روید. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(شِ / شُ مُ)
زودگسلنده. که در اندک زمانی علاقۀ خود را از کسی یا چیزی برد:
نه عیب تست که بیگانه وار می گذری
کسی که زودگسل نیست دیرپیوند است.
نظیری
لغت نامه دهخدا
(شِ)
کوته زندگانی، زودگذر، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، زودمیرنده، (آنندراج)، زودمیرنده، آنکه زود میرد، آنچه زود نابود شود، (فرهنگ فارسی معین) :
مار قانع بسی زید، تو بحرص
گر نئی مور زودمیر مباش،
سنائی،
زودخیز است و خوش گریز حشر
زودزای است و زودمیر شرر،
سنائی،
چون شرر رقاص بر سطح شراب آتشی
از طربناکی و بیباکی حباب زودمیر،
اثیر اخسیکتی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)،
شاخ امل بزن که چراغی است زودمیر
بیخ هوس بکن که درختی است کم بقا،
خاقانی،
ز کبر دشمن آتش نهاد او میخواست
که زودمیر شود، زودمیر شد چو شرار،
سلمان (یادداشت ایضاً)،
آتش زودمیر را خاک سیاه بر سر است
آتش آب رز طلب عمرفزای زندگی،
سلمان (ایضاً)،
به شتر گفت خر که میرستی
لیک غبنا که زودمیرستی
گفت خارم بکام و بار بدوش
مرگ من هرچه زود دیرستی،
؟ (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
قوی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
دلیری به رزم اندرون زوردست
همان پاکدینی و یزدان پرست.
فردوسی (یادداشت ایضاً).
رهی گشتند او را زوردستان
ز دل کردند بیرون مکر و دستان.
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کودرست
تصویر کودرست
گیاهی که بر روی کود میروید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رودست
تصویر رودست
بالا دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زدوبست
تصویر زدوبست
ساخت و پاخت، قرار و مدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
سابقٌ لأوانه
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
Precociousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
précocité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
precocidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
قبل از وقت بلوغ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
раннее развитие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
Frühreife
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
передчасність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
przedwczesność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
早熟性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
ความเป็นผู้ใหญ่ก่อนวัย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
আগাম পরিপক্কতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
precocità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
ukomavu wa mapema
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
erken olgunluk
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
早熟
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
בגרות מוקדמת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
kematangan dini
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
समयपूर्वता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
vroegtijdigheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
precocidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
조숙함
دیکشنری فارسی به کره ای